جوک های جدید در مورد بسیجی ها ( ورژن 2 )




يه بسیجیه نوار نوحه ميخره زود ميزنه آخرش ببينه ساندیس ميدن يا نه!

توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما

خبرنگار: ب محرم امسال چه برنامه هایی دارید؟ بسیجیه :ما امسال 10تا علم اضافه کردیم /15تا پرچم/150تا زنجیر/12تا قمه و40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید سرویس است!

بسیجیه تو مشهد بچش گم ميشه نذر ميكنه و ميگه : يا امام رضا دستم به دامنت، بچه ام پيدا بشه ، ديگه غلط كنم بيام مشهد

وصیت نامه بسیجیه :من تمام نمازهایم را خواندم فقط ب م چهل سال وضو بگیرید

به یه بسیجیه میگن فرق کلاغ چیه؟ میکه این بالِش از اون بالِش مساویتره

بسیجیه از دوستش میپرسه ساعت چنده؟
دوستش میگه ۸:۳۰
بسیجیه میگه ‌ای بابا دیوانه شدم از صبح تا حالا هر کی‌ یه چیزی میگه

بسیجیه از خدمت بر می گرده، باباش میگه نبودی واست زن گرفتیم، اینم بچه ات!

به یه بسیجی میگن بابات مرده لباس مشکی بپوش بریم قبرستون, میگه شما دروغ میگید یه اتفاقی افتاده می خواهید به من نگید.

توي بسیج يه بچه خوشگل گم ميشه، پليس براي مردم پيغام ميفرسته از يابنده تقاضا ميشود كه امشب كه هيچ، ولي فردا بچه رو بياره كلانتري تحويل بده تا ما بتونيم پس فردا به خانواده اش تحويل بديم .

بسیجیه داشته تو دریا غرق می شده هر بار که می رفته پایین آب می خورده می اومده بالا می گفته : سلام بر حسین


مسافري كه تازه به قم وارد شده بوده از آقا بسیجیه مي پرسه ما اينجاغريبيم. كجا آمپول ميزنن؟ بسیجیه باسنش رو نشون ميده ميگه اينجا

4 عدد خواهر بسیجی میرن پیش آخونده:
اولی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد نگاه کردم، حالا باید چیکار کنم؟ ... آخونده میگه: برو با اون آب طاهر چشم هات رو بشور.
دومی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد دست زدم... آخونده میگه: برو با اون آب دست هات رو بشور.
سومی تا میاد حرف بزنه چهارمی از پشت در داد می زنه: حاج آقا قبل از اینکه این کونشو تو آب بشوره بزار من برم اون آب رو قرقره کنم.

یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم", بسیجیه میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا

زن بسیجیه میخواسته تنها بره خارج اجازه نامه شوهرش رو میبره بهش میگن قبول نیست شما باید استشهاد محلی بیارید

بسیجیه ماشين تخليه چاه ميخره .. روي تانکرش مينويسه: رزق ما در باسن شماست.

بسیجیه بچش بی ریخت می شه می ره با کل محل دعوا می کنه !

بسیجیه بچه دار نمی شده خونشو عوض می کنه !

بسیجیه کتاب فروشی میزنه اعدامش میکنند پشت شیشش زده بود جلد دوم قران موجودست

بسیجیه زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه

بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟

دو بسیجی به نام «کافی» و «نعمت» با یک «خر» به مسافرت رفتند. در بین راه احساس کردند که خر خسته است، اطراق کردند. نعمت گفت اگر یک خر دیگر می داشتیم «کافی» بود. کافی در جواب گفت: فعلا همین خر هم «نعمت» است.!!!!

عکاس فارس نیوز راديولوژيست مي شه يه مریض مياد جواب عكسشو بگيره بهش ميگه: يه دنده سمت راست قفسه سينتون شكسته كه من تو فتو شاپ واستون درستش كردم

بسیجیه میره گل فروشی میگه گل بنفشه دارین؟ یارو میگه نه، بسیجیه میپره و تخمای گلفروشه رو میگیره، گلفروشه میگه ولم کن، بسیجیه میگه زنم گفته اگه گل بنفشه نداشت، تخمش رو بگیر!

به بسیجیه می گن شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری؟
میگه صددرصد . من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم .

به بسیجیه ميگن از چه گلي خوشت مياد...ميگه اقاقيا...ميگن هميني رو كه گفتي بنويس....ميگه غلط كردم رز

بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟

بسیجیه با ماشينش تو برفا گير مي کنه، زنجير نداشته، سينه مي زنه!

بسیجیه با زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی زدند. زنه وقتی شب ميره بخوابه، يك يادداشت ب شوهرش می گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، ‌می بينه شوهر بسیجیش براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!

دوستمون ميره بانك چك نقد كنه، متصدی بانك ميپرسه: چك سيباس؟ يارو ميگه: نه
مال گردوهای پارساله

بسیجیه زنش رو می فروخته؛ میگن چرا این کارو می کنی؟ میگه: میگه ب پول
میگن : پول واسه چی می خوای؟ میگه: برا تفنگ خریدن.
میگن تفنگ واسه چی؟ میگه: برا جنگ با دشمن
میگن: جنگ ب چی؟ میگه : برا ناموسم

بسیجیه به يه تيمسار ميرسه ميگه شما سربازي؟ طرف كه ميبينه يارو حالیش نیست مي گه آره. ميگه پس گه ميخوري لباس تيمسار ميپوشي

هر کاري ميکردن بسیجیه رو از زير آوار زلزله بيرون بيارن نمي گذاشته، فقط هي داد ميزده من کاري نکردم به خدا، فقط سيفونو کشيدم!

به بسیجیه ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟
ميگه: خيار!
بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟
ميگه: با چايي شيرين بخور، نظرت عوض ميشه!

بسیجیه تو جبهه بي سيم مي زنه ميگه من 5 تا عراقی گرفتم بياين ببرين ميگن چرا خودت نمی آریشون؟ ميگه اونا نمی ذارن من بيام

بسیجیه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: ‌دو تا آرزو بكن. بسیجیه ميگه: يه ساندیس خنک ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، بسیجیه يک کم ميخوره ميگه: ‌به به! چقدر خنكه! يكی ديگه هم بده!!!

گزارشگر صدا و سيما از يه بسیجیه ميپرسه: نظرت راجع به اين محله كه هنوز آسفالت نشده چيه؟ بسیجیه ميگه: بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام خدمت شما و بينندگان عزيز و همچنين پرسنل محترم شهرداري و مقام معظم رهبري و خانواده هاي محترم شهداي دفاع مقدس، جانبازان و معلولين و ايثارگران. من بچه اين محل نيستم.

بسیجیه توي اتوبوس مي گوزه، دختره كه بغلش نشسته بود ميگه بي شعور اين چه كاري بود كردي؟ بسیجیه ميگه: ميخواستم سر صحبت رو باز كنم

بسیجیه میره سربازی وقتی بر میگرده میبینه داداشش و باباش با کلی ریش و سبیل وایسادن دم در میزنه زیر گریه میگه تو رو خدا بگین چی شده باباش میگه احمق رفتی سربازی ریش تراشو دیگه چرا بردی

بسیجییه میره داروخونه میگه آقا شربت شهادت دارین؟ دکتر میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟

از بسیجیه می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟

بسیجی رو برق 3 فاز میگیره پرت می کنه ، بلند میشه میگه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیان جلو

بسیجیه میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر كار میگه: غذای امروز «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! بسیجیه میگه : «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟

به بسیجیه میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده ؟
میگه : 14 ماه!
میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست!
میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده!

از بسیجیه می پرسن که ب بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند.

آقا يه دوتا جوک هم من بلدم بگم: یه بسيجی زن ژاپنی میگیره هر دقیقه نگاش میکنه میگه: اگه خوابت میاد برو بخواب

حكومت نظامي بوده، حاج آقا به بسیجیه ميگه تو اينجا نگهباني بده، از هفت شب به بعد هركيو تو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش تموم ميشه، تا مياد سوار ماشين بشه، صداي گلوله مياد . برميگرده ميبينه بسیجیه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنجه! سربازه ميگه: گربان آخه اين يك آدرسي پرسيد كه تا نه شب هم پيداش نميكرد

بسيجيه دوستاش رو جمع ميکنه ميشينن عرق خوری... مست ميشن يهو ميگه من برم شورت زنم رو عوض کنم بيام، ميگن نه نرو زشته، ميگه آخه کش اش اذيتم ميکنه

بسیجیه لنگ بوده با کشتی میره مسافرت.وقتی‌ برمیگرده دوستش ازش می‌پرسه خوب بود مسافرت؟
میگه نه بابا همش استرس داشتم.هر روز میگفتن لنگرو بندازین تو آب

از بسيجيه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه

بسيجيه از تلفن عمومی میاد بیرون. ازش می پرسن سالم بود. میگه آره فقط آفتابه نداشت

بسيجیه میره جلو آزمایشگاه میگه: چرا جواب خون شهدا رو نمیدین؟!

گزارشگر از بسیجیه می پرسه: شما تا حالا ایثار کردین؟ میگه والا عیسی نه ولی یه موسی تو پایگاه بود هر شب می کردیمش!

بسيجيه ميره خواستگاري، باباي دختره ميگه: من براي مهريه دخترم هزارتا سكه ميخوام! يارو ميگه: خيلي زياده آقا، تو همين راسته يه دختر پيدا كردم، ميدن 14 تا سكه، تازه حامله هم هست !!!

از طرف بهداشت اومدن سرکشي گاوداري يه بسيجی؛ گفتن شما به گاوهاتون چي ميديد گفت علف!جريمش کردن بار دوم که اومدن بازم همون سوال رو کردن بسيجيه گفت ما به گاوهامون چلو کباب ميديم:-؟؟ باز هم جريمش کردن بار سوم اومدن باز هم همون سوال رو کردن؛ بسيجيه کمي فکر کرد بعد با خوشحالي گفت ما به گاوهامون پول تو جيبي ميديم هر چي دلشون ميخواد بخرن بخورن

سه تا بسيجی ميرن دزدی. صابخونه بيدار ميشه و بسيجا ميرن هر کدوم تو يه گونی قايم ميشن!
صابخونه مياد و به گونی اول لگد ميزنه..صدای نون خشک در مياره!
به دومی لگد ميزنه ... صداي گردو در مياره!
به گونی سوم لگد ميزنه ... هيچ صدايی در نمياد..دوياره محکمتر لگد ميزنه... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه بسیجیه با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمی؟!

بسيجيه از دندانپزشكي مياد خونه، غذا رو لقمه لقمه مي‌كنه تو باسنش، بهش ميگن: چيكار مي‌كني؟ ميگه: دكتر گفته: غذا رو با اون طرفت بخور

يه روز يه بسيجيه ميره در مغازه خياطي. پارچه شو ميده ميگه برام يه شلوار
بدوز. فردا نيام بگي وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا
نميخوام پدر سگ پارچه منو بده ميخوام برم

بسيجيه میره انگلیس. بهش میگن اسمت چیه؟
میگه : sun god between two waters gold shit dear wife
بهش میگن: فارسی بگو.
میگه: شمس الله میان دوآبی زرگنده زنجانی!

بسيجيه تو ماشينش آهنگ عربي گذاشته بوده با صداي بلند. بهش گير مي دن مي گه
: اي بابا نميشه تو اين ماه محرم يه قرآن شاد گوش بديم

به بسيجيه ميگن در و ببند هواي بيرون سرده..ميگه: مثلا اگه من در و ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟؟

به بسيجيه ميگن علامت ! يعني چي؟
ميگه:شاشيدن ممنوع،حتي يک قطره

بسیجیه از اسارت بر گشته بوده ازش پرسیدن خوب اونجا چه جوری بود ؟ میگه عراقیا خیلی با ما بد رفتاری میکردن ! یا ترتیبمونو میدادن یا میکشتنمون ! بعد میبینه 3 کرده میگه البته من شهید شدم !

بسیجیه!! با دوست دخترش ميرن پارك ميگه: عزيزم اگه اين درخت كاج زبون داشت الان به ما چي ميگفت؟ دختره ميگه اگه زبون داشت ميگفت كره خر من زردآلو ام نه كاج!

توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما

بسيجيه سوار اتوبوس بود به راننده ميگه شما كه هميشه تو بيابونيد از كجا ميفهميد بچه هاتون مال خودتونن يا حرومزاده ان..؟!
راننده ميگه چند سالي ميمونيم ببينيم اگه شبيهمون شد كه هيچ، اگه نشد ميبريم تو بسيج ثبت نام ميكنيمش..!

بسيجيه رفت تماشاي رقص باله، از اول تا آخرش خواب بود. بعد ازش پرسيدن: چه طور بود؟ گفت: آدماي خيلي خوبي بودن! ديدن من خوابم رو نوک انگشت راه ميرفتن

بسيجيه مي‌ميره، ميره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مردي؟ ميگه: داشتم شير مي‌خوردم! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه: نه بابا، گاوه يهو نشس

از بسيجي مي‌پرسن: تولدت چه روزيه؟
جواب ميده: 5 آذر.
مي‌پرسن: چه سالي؟ ميگه: هر سال

به بسیجیه میگن آخرین باری که آرزو کردی چی شد؟ میگه بدبخت شدم فرداشت بابای آرزو اومد من و بابام رو باهم کرد.

به بسیجیه میگن چرا اینقدر کونت بزرگه؟ میگه بچه که بودم مادر خدابیامرزم بجای پودر بچه از بیکینگ پودر استفاده میکرد.

یه بسیجیه رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. بسیجیه گفت: خیلی عالی بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی میگفتن. بسیجیه گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن اسگله رو اسگله رو …

دولت برای پنجاه هزارمین بار به بسیج اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد.

بسیجیه به رفیق اش می گه بیا بریم نماز جمعه بخونیم نفری ۱۰۰۰۰تومن میدن. رفیق اش می گه اگه ندادن چی ؟ بسیجیه میگه خوب می گوزیم باطل می شه.

بسیجیه میره اداره پلیس میگه زن من گم شده. افسر سوال میکنه مشخصات زنت چیه؟ بسیجیه میگه: جناب سروان "مشخصات" یعنی‌ چی‌؟ افسر میگه: ببین اگه زن من گم بشه مشخصاتش اینه: قد بلنده، چشماش آبیه، موهاش بلنده، صورتش خوشکله. بسیجیه میگه: اصلا زنم من بره گم بشه پاشو بریم دنبال زن تو

به بسیجیه میگن کردم -کردی-کرد چه صیغه ایه؟میگه اون که دیگه صیغه نیست ، جنده است.

بسیجیه تلويزيون ميخره بعد کنترلشو پس مياره به صاحب مغازه ميگه بيا داداش اين ماشين حساب توش بود ما حرومي بهمون نمياد

به بسیجیه ميگن قبله كدوم طرفه؟ ميگه: كجا بهت آدرس دادن؟

بسیجیه تلفن میزنه فلسطین یکی‌ گوشیرو بر میداره میگه بله. بسیجیه میگه: الو اونجا فلسطین؟ یارو میگه: اره . بسیجیه میگه: پس گوه میخورید هی‌ میگید اشغاله

از بسیجیه ميپرسن بنظر تو سخت ترين کار چيه؟ ميگه: نمک تو نمکدون ريختن, چون سوراخ هاش خيلي ريزه


جبرئيل از بسیجیه ميپرسه آرزوت چيه؟ ميگه: خدا رو ببينم. جبرئيل ميگه: خدا ديدني نيست.بسیجیه ميگه: پس ميخوام آدم شم. جبرئيل ميگه: پاشو بريم همون خدا رو نشونت بدم

بچه بسيجيه ميره پيش شيره هي گير ميده : من بابامو ميخوام و من بابامو مي خوام.آخرش شيره شاكي ميشه باسش ميرينه ميگه بيا اينم بابات.
پسره ميگه اينكه بابام نيست اين بخار داره بابام بخار نداشت!!!

به بسيجيه ميگن: با حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون هي در زدم، هي در زدم، هيچكي درو باز نكرد. بهش ميگن: نه بابا، با آقا حيدر جمله بساز، ميگه:‌ اومدم در خونتون، آقا! هي در زدم، هي در زدم، هيچكي در رو باز نكرد!!!

از بسیجیه می‌پرسن تاحالا تو موقعیتی قرار گرفتی‌ که نه راه پس داشته باشی‌ نه راه پیش. بسیجیه میگه: یکبار اره تو باسنم گیر کرده بود

بسيجيه ازدواج ميکنه هرشب تنها ميخوابه
زنش ميگه نميخواي منو بوس کني!؟
ميگه من ازدواج کردم که دست از اين کثافت کاريا بردارم!

یه بار یه بسیجی خسیس به خانومش میگه: عیال! تا من میرم بالا پشتی بوم کولرو درست کونم پوشو دو تا تخمی مرغ درس کون شام بوخوریم مردیم گشنگی! عیالش میره تو آشپزخونه یارو هم میره بالای پشت بودم ولی پاش لیز میخوره و میفته پایین! همینجور که داشته از کنار پنجره آشپزخونه سقوط میکرده داد میزنه: ضعیفه تخم مرغا رو یکیش کون!!

بسيجيه ميره امامزاده ميبينه يه دختري ميگه خدايا يه شوهر خوب به من بده . بسيجيه خودشو ميندازه تو بغل دختره ميگه خدايا هل نده

بسیجیه زنگ می‌زنه ۱۱۰ میگه: گاز، کلاچ، ترمز، فرمون، ترمزدستی و دنده ماشین منو دزدیدند، پلیسه میگه: ببخشید، شما بسیجی هستید؟ یارو میگه: آره، چطور مگه؟ پلیسه میگه: هیچی، پاشو برو جلو بشین

بسیجیه ميره کنار دريا پری دريای ميبينه ،ميگه من عاشقتم ،با من ازدواج ميکنی،پری دريای ميگه من آدم نيستم،بسیجیه ميگه تو فکر ميکنی من آدمم،

به بسیجیه مي گن اگه وسط اقيانوس يه کوسه بيفته دنبالت چيکار مي کني
ميگه ميرم بالا درخت, ميگن وسط اقيانوس درخت نيست که خرهِ ,ميگه مجبورم مي فهمي مجبورم مجبور!


هیچ نظری موجود نیست: