بررسی اندیشه ها و مکاتب اقتصادی برحسب تاریخ آنها



1. اندیشه های اقتصادی یونان قدیم :
 تفکر اقتصادی یونان مدیون اندیشه های دو فیلسوف بزرگ یعنی افلاطون و ارسطو است . اندیشه اقتصادی افلاطون بر پایه ی اخلاق بنا شده بود . وی پول و فضیلت را دو کفه ی ترازو می دانست که محال است یک طرف بالا رود و دیگری نزول نکند .ارسطو مخالف تجارت و سوداگری بود ولی با مالکیت ارضی در چارچوب خانواده موافق بود و بردگی را لازمه ی تولید می دانست .

 2. اندیشه های اقتصادی قرون وسطی :
 در این دوره تا قرن 10 م. به اقتصاد از دیدگاه اخلاق می نگریستند . کلیسا مادی گری را نفی می کرد و مبادله به صورت کالا به کالا بود . از قرن 12 م. به علت پیدایش کارگاههای صنعتی و از قرن 13 م. به علت توسعه روابط خارجی اروپا با خاورمیانه از طریق دریای مدیترانه یک دوره ترقی اقتصادی بوجود آمد و پول بعنوان وسیله ی پرداخت رواج یافت . ولی تا پیدایش مرکانتیسم مسائل اقتصادی برپایه عدالت و اصول مسیحیت بررسی می شد .

 3. مرکانتیسم یا مکتب سوداگری :
 در قرن 15 و 16 م. با تسلط اروپا بر دریای مدیترانه و به دنبال آن اختراع ماشین چاپ و هم چنین دسترسی به هند و سایر سرزمینهایی که دارای معادن گرانبها بودند و کنار رفتن فئودالیسم توسط دولتهای متمرکز و بالاخره رفرم مذهبی اروپاییان را به گردآوری ثروت علاقه مند کرد .

 این گروه پیش از آنکه اقتصاد را از جنبه ی رفاه بنگرند جنبه ی قدرت دولت و قدرت اقتصادی را مورد تحلیل قرار دادند و به همین دلیل به آنها مکتب <اقتصاد قدرت > می گویند . باید اظهار داشت که این مکتب اولین قدمها را جهت تدوین و تنظیم نظریات اقتصادی برداشت.

 4. لیبرالیسم اقتصادی :
 الف . لیبرالیسم فیزیو کراتها (مکتب طبیعیون ) : این مکتب هنگامی مطرح می شود که صنایع فرانسه در حال رکود و بحران است و بار دیگر توجه اقتصاددانان به کشاورزی و زمین معطوف شد . طرفداران این مکتب به طرفداری از آزادی برخاستند . از پیشتازان آن دکتر کنه فرانسوی بود .

 ب. لیبرالیسم کلاسیک :
 این مکتب در انگلستان در نیمه ی اول قرن 18 بنیان نهاده شد . پیدایش آن همزمان با پایان دوره فئودالی و شروع سرمایه داری صنعتی می باشد .سرمایه داران خواهان عدم دخالت دولت برای آزادی کامل اقتصادی برای سود و منافع شخصی بودند . این گروه به دو دسته تقسیم می شوند .
 1. علمای اقتصادی خوشبین : آدام اسمیت و باستیا
 2. لیبرالهای بدبین : رابرت مالتوس و دیوید ریکاردو
 دسته خوشبین ها عقیده دارند که اصالت فرد با جریان طبیعی اقتصاد موجب رفاه جامعه خواهد شد . دسته بدبین ها ضمن قبول همان قواعد اجرای آزادی و قوانین مکشوفه را موجب فقر می دانستند .

 5. مکتب نئوکلاسیک :
 از خصوصیات این مکتب که در نیمه دوم قرن 19 شکوفا شد آنست که موسسان می خواستند علم اقتصاد را تنها اصل مسلمی که "انسان در جستجوی تمتع بیشتر با کوشش کمتر است " پایه گذاری کنند . این نحوه فکر همانست که کلاسیکها نفع شخصی را محرک فعالیتهای انسانی تشخیص داده بودند . برجسته ترین عضو این مکتب آلفرد مارشال است . وی نظریه های عرضه / تقاضا /ارزش مبادله و توزیع درآمد ملی را مطرح کرد .

 6. تحلیلهای اقتصادی جدید :
 وقوع دو جنگ جهانی باعث بوجود آمدن سیاستهای اقتصاد ملی شد. اولین کسی که به نارسایی و نا کفایی نظریه جامع لیبرالها حمله برد "لرد کینز " انگلیسی بود . وی به بررسی ذو تعادل جزیی یعنی کالاهای مصرفی و تعادل کالاهای سرمایه ای پرداخت و نتیجه گرفت که برای اینکه تعادل کلی حفظ شود باید این دو تعادل را برقرار کرد .


 منابع :
 تاریخ عقاید اقتصادی -فریدون تفضلی -
 اقتصاد - عبدالله جاسبی -
 کلیات علم اقتصاد - باقر قدیری قدیری اصل -



زندگینامه علی اکبر سعیدی سیرجانی - نویسنده و روشنفکر ایرانی


زندگی
علی اکبر سعیدی سیرجانی ، در تاریخ بیست آذر ماه ۱۳۱۰ در سیرجان کرمان متولد شد و در چهارم آذرماه ۱۳۷۳ و در زمانی که تحت بازداشت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود در مکانی نامعلوم و در شرایطی نامعلوم و براثر علتی نامعلوم در گذشت . پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سعیدی سیرجانی مدتی را در خارج از کشور گذرانید و سپس با اظهار این دلیل که « باید در داخل کشور برای ارتقای سطح آگاهی مردم و نیز دفاع از آزادی تلاش نمود و نه در خارج از کشور » به ایران بازگشت .در آن هنگام برخی از روشنفکران و فعالین سیاسی خارج از کشور بازگشت وی را نشانه همکاری و یا دست کم علاقه وی به همکاری و کنار آمدن با حکومت جمهوری اسلامی تلقی کردند ،اتهامی که سعیدی سیرجانی آن را به شدت رد می‌کرد .

بازداشت
او چه در زمانی که در خارج از ایران بود و چه پس از آنکه به کشور بازگشت فعالیتش را با نوشتن نامه‌هایی سرگشاده به بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و از جمله آیت الله خامنه‌ای شدت بخشید . وی در آن نامه‌ها ضمن شرح سختی‌ها و فشارهایی که قشر روشنفکر ایران در طول سالهای بعد از انقلاب تحمل کرده بود از رهبران جمهوری اسلامی می‌خواست تا رویه و دیدگاه خود نسبت به منتقدینشان را عوض کنند . آیت الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه‌های سعیدی سیرجانی مطلبی را خطاب به وی نوشت و توسط کیومرث صابری (گل آقا) برای وی فرستاد . لحن عتاب آلود جوابیه آیت الله خامنه‌ای به گونه‌ای بود که به تعبیر سعیدی سیرجانی « قاصد را نیز شرمنده کرده بود » . خامنه‌ای در آن نامه سعیدی سیرجانی را به بی دینی و ارتداد متهم نموده و به وی نسبت به تلاشهای سیاسی اش و انتقاداتی که متوجه حکومت جموری اسلامی و رهبرانش می‌نمود هشدار داده بود . مرتد دانستن سعیدی سیرجانی توسط عالی ترین مقام روحانی و سیاسی حکومت جمهوری اسلامی می‌توانست در حکم صدور مجوز برای قتل وی باشد . سعیدی سیرجانی اما هشدار رهبر جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و چندی بعد در بیست و سوم اسفندماه ۱۳۷۲ وقتی که از منزلش خارج شده بود توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و نه ماه پس از آن یعنی در ششم آذرماه ۱۳۷۳و در اسارت درگذشت.
او هیچگاه به بازداشتگاه و یا زندان مشخصی منتقل نگشت و تا روزی که خبر مرگش را اعلام کردند کسی از وضعیتش اطلاعی نداشت . بعدها گفته شد که وی در یکی از « خانه‌های امن وزارت اطلاعات » نگهداری می‌شد . با دستگیری سعیدی سیرجانی مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ابتدا با صدور اطلاعیه‌ای وی را متهم به « نگهداری و استعمال مواد مخدر و نیز همجنس بازی و لواط » کردند اما بعد از مرگش با انتشار مطلبی در روزنامه اطلاعات (که به بازجوی او منسوب شده بود) وی را به دلیل آنچه که « داشتن ذاتی پاک و فضایلی اخلاقی و دگرگونی روحی در طول بازداشتش » نامیده بودند ستودند. وزارت اطلاعات پیش از آن و در اطلاعیه‌ای که به عنوان اعلام خبر دستگیری سعیدی سیرجانی منتشر کرده بود ادعا نمود سعید سیرجانی در پوشش جلسات ادبی و فرهنگی در منزلش در واقع محافل تریاک کشی و آمیزش جنسی با مردان جوان براه می‌انداخت و به علاوه به سایر دوستانش نیز تلفن می‌کرد و آنها را برای شرکت در این محافل دعوت می‌نمود. در اطلاعیه‌های صادره از سوی وزارت اطلاعات مشخصا ادعا شده بود که سعیدی سیرجانی در تماسهای تلفنی با دوستانش برای توصیف حضور جوانانی که مورد استفاده جنسی قرار می‌داد از اصطلاح « کشک و بادمجان » استفاده می‌کرد. انتشار این مطلب موجی از خشم و نفرت را در میان روشنفکران ایران نسبت به وزارت اطلاعات برانگیخت. افراد و مجامع دفاع از حقوق بشر در داخل و نیز خارج از کشور اعلام کردند در حالی که سعیدی سیرجانی به عنوان متهمی که قدرت دفاع از خود را ندارد و اساسا معلوم نیست در کجا و تحت چه شرایطی نگهداری می‌شود و احتمالا هیچ ارتباطی نیز با دنیای خارج از محل بازداشت خود ندارد وارد کردن چنان اتهاماتی به وی با ابتدایی ترین اصول انسانی و اخلاقی در تضاد می‌باشد.

قتل
ماجرای مرگ سعیدی سیرجانی نیز مانند نحوه درگذشت بسیاری دیگر از روشنفکران ناراضی و منتقد حکومت جمهوری اسلامی ایران (که در طول سی سال گذشته فوت کرده‌اند) همچنان در پس پرده‌ای از ابهام باقی مانده‌است . مقامات جمهوری اسلامی هرگز در این باره اظهار نظری رسمی نکرده‌اند و بیشتر اطلاعات ارائه شده در باره علت و چگونگی مرگ سعیدی سیرجانی بر اساس شنیده‌های افراد مختلف بود است .
پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با درج مقالاتی در روزنامه اطلاعات نوشت که سعیدی سیرجانی پیش از مرگش توسط مقامات آن وزارت به دیدار مناطق جنگی و همچنین مقبره آیت الله خمینی برده شده و پس از آنکه تحت تاثیر معنوی فضای حاکم بر آن نقاط قرار گرفت از افکار و عقاید گذشته خود برگشته بود. همچنین مقداری دست نوشته و قطعه‌ای شعر در مدح و ثنای مقامات زنده و مرده حکومت جمهوری اسلامی نیز به عنوان آخرین یادداشتهای سعیدی سیرجانی به درج رسیدند .وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علت مرگ سعیدی سیرجانی را «ایست قلبی ناشی از مشکلات تنفسی » اعلام کرد اما هرگز جزئیات وضعیت جسمانی وی در مدت اسارتش و نیز اسناد و مدارک پزشکی مربوط آن را منتشر نکرد و در اختیار خانواده و دوستانش قرار نداد . بعدها و با افشای جریان موسوم به قتلهای زنجیره‌ای روشنفکران ایران، به نقل از سعید امامی (اسلامی) معاون اسبق و متوفی امنیت وزارت اطلاعات گفته شد که سعیدی سیرجانی بنا به تصمیم مقامات آن وزارت کشته شده بود. اکبر گنجی روزنامه نگاری که برای نخستین بار در داخل کشور پرده از راز بسیاری از قتلهای سیاسی منتقدین حکومت جمهوری اسلامی برداشت افشا نمود که سعید امامی ( اسلامی) در جمعی از از افراد قابل اعتمادش توضیح داده بود که ابتدا - و با برنامه ریزی قبلی - به وی یکی از خوراکی‌های مورد علاقه اش یعنی « ارده » داده شد و به دلیل آنکه این ماده غذایی باعث قبض شدن معده و یبوست می‌گردد، سعیدی سیرجانی از مراقبین و بازجویانش طلب داروی مسهل می‌کند .سعید امامی (اسلامی) توضیح داده بود که به جای شیاف ملین به سعیدی سیرجانی « شیافی ساخته شده از پتاسیم » داده شد تا به عنوان توصیه پزشک از آن استفاده کند. پتاسیم به سادگی می‌تواند قلب انسان را از کار بیندازد . سعید امامی (اسلامی) که خود نیز بعدها در زمان بازداشتش توسط همکارانش در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بطرز مشکوکی مرد ، همچنین در جلسه‌ای با حضور برخی از مقامات فرهنگی کشور با افتخار شرح داده بود که سعیدی سیرجانی چگونه بر اثر درد ناشی از عمل کردن سم پتاسیم در رودهٔ خود ضجه می‌کشید و بازجویان و مراقبینش می‌خندیدند و منتظر مرگش بودند. از آنجا که این ادعا در داخل کشور و در مطبوعات ایران منتشر شد و هرگز مورد تکذیب مقامات جمهوری اسلامی نیز قرار نگرفت می‌توان آن را قریب به واقعیت تصور کرد .
جسم سعیدی سیرجانی شبانه و توسط ماموران وزارت اطلاعات در گورستان بهشت زهرای تهران دفن شد . فرج سرکوهی یکی از دوستان سعیدی سیرجانی و از نویسندگان ناراضی ایران بعدها فاش ساخت که پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی شخص سعید امامی ( اسلامی) که معاونت وقت امنیت وزارت اطلاعات را بر عهده داشت با وی و سایر اعضای فعال کانون نویسندگان ایران در تهران تماس گرفته و به آنها هشدار داده بود که از برگزاری هرگونه مراسم ختم و یا تجلیل برای سعیدی سیرجانی خودداری کنند در غیر اینصورت خود آنان نیز همگی به سرنوشت سعیدی سیرجانی دچار خواهند شد . در زمان بازداشت و مرگ سعیدی سیرجانی آیت الله خامنه‌ای رهبر نظام جمهوری اسلامی بود . همچنین آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی ایران ، آیت الله محمد یزدی ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران ، آیت الله علی فلاحیان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و نیز آیت الله ناطق نوری ریاست مجلس شورای اسلامی ایران را بر عهده داشتند . علاوه بر آنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز بر عهده مهندس مصطفی میر سلیم بود . پس از مرگ سعیدی سیرجانی خانواده وی و نیز سازمانهای مدافع حقوق بشر و دوستان و همفکران و سایر نویسندگان و فعالین نامدار سیاسی در داخل و خارج از کشور خواستار نبش قبر و معاینه جسدش توسط پزشکانی بی طرف شدند اما مقامات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بشدت با این خواسته مخالفت کردند. علی اکبر سعیدی سیرجانی در ‎آخرین نامه‌ای که به آیت الله خامنه‌ای نوشت پذیرفت که با مرتد نامیدنش از سوی رهبر نظام جمهوری اسلامی قاعدتا بزودی کشته خواهد شد اما برای در امان ماندن از زندان و قتلی که می‌دانست در انتظارش بود هیچ اصرار و التماسی نکرد و مرگ در راه حق را شهادت نامید . رضا علامه زاده روشنفکر ایرانی مقیم هلند درباره افکار و نیز سرگذشت سعیدی سیرجانی فیلم مستندی ساخته‌است که در قسمتهایی از آن سعیدی سیرجانی سخن گفته و به نکات مختلفی اشاره می‌کند . وی از جمله تاکید می‌کند که از مرگ برای آزادی و میهنش ابایی ندارد و آیندگان باید بدانند که کسانی هم بودند که برای نجات و سعادت کشورشان تلاش می‌کردند . او همچنین می‌گوید ممکن است که دستگیر شده و تحت شکنجه‌ها و فشارهای گوناگون مجبور گردد همچون سایر روشنفکرانی که پیش از او گرفتار زندانهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شده‌اند اقاریر و اعترافاتی غیرواقعی کند اما معیار و مبنای قضاوت آیندگان درباره وی باید مطالبی باشند که در آزادی اش نوشته‌است . فیلم این گفتگو اکنون در شبکه اینترنت موجود است .

فیلم اعترافات و برنامه هویت
صداو سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامه‌هایی با عنوان « هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامه‌ها از اعترافاتی که از سعیدی سیرجانی ، عزت الله سحابی ،غلامحسین میرزا صالح پخش و تحلیل‌های مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده می‌شد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداو سیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری ( مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بوده‌است. پس از رویداد قتل‌های زنجیره‌ای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلم‌های گرفته شده را پس از ماهها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان می‌داند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلم‌ها رندانه به شکنجه خود اشاره می‌کند:«اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد.می خواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم ، همه رگه‌هایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»(هویت موسسه فرهنگی- انتشاراتی حیان ،ص۸۱)بعدها و پس از نسیمی از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات وزید غلامحسین میرزا صالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویت فیلمهای اعترافات آنها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشتشان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند . بسیاری از کسانی که در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود می‌کردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمانشان را درست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشته‌های اعترافاتشان در برنامه تلوزیونی هویت پخش شد آزاد شدند اما علی اکبر سعیدی سیرجانی این بخت را نداشت و در اسارت جان باخت .

آثار منظوم

• سوز و گداز (۱۳۳۰)
• آخرین شراره‌ها (۱۳۳۲)
• افسانه‌ها (۱۳۴۲)
• زیر خاکستر (۱۳۴۴)

آثار مکتوب

• آشوب یادها(۱۳۵۶)
• شیخ صنعان (۱۳۵۸)
• در آستین مرقع (۱۳۶۳)
• ای کوته‌آستینان (۱۳۶۷)
• سیمای دو زن (۱۳۶۷)
• ضحاکِ ماردوش (۱۳۶۴)
• ته بساط (۱۳۶۹)
• بیچاره اسفندیار (۱۳۶۹)
• قافله‌سالارِ سخن خانلری (۱۳۷۰)،
• شهسوار عرصهٔ آزادگی (۱۳۷۳) (که به چاپ نرسیده و گویا در بایگانی وزارت اطلاعات است)

علاوه بر کتابهای فوق ، سعیدی سیرجانی برخی از منابع غنی تاریخی و ادبی ایران را نیز شناسایی کرده و به همگان معرفی نموده‌است . بزرگترین خدمتی که علی اکبر سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران کرد گردآوری و انتشار کتاب تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظم الاسلام کرمانی بود . این کتاب در واقع بیان تاریخ مشروطه از زبان کسی بود که به دلیل حضور شخصی و موثرش در انقلاب مشروطه اظهاراتش می‌توانست به عنوان اسناد آن تاریخ مورد استفاده مورخین و پژوهشگران قرار گیرد . یکی دیگر از آثاری که سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران هدیه کرده‌است کتابی است که اخیرا و تحت عنوان « وقایع اتفاقیه » در کتابفروشی‌ها ایران عرضه می‌شود . این کتاب در واقع مجموعه‌ای از یادداشتهایی است که یکی از عاملین و مخبرین اطلاعاتی و امنیتی انگلستان در سالهای آخر پیش از مشروطه از رویدادها و اوضاع و احوال مملکت و حکومت فارس ( استان فارس کنونی) و بویژه تحولات سیاسی و مذهبی در شیراز نوشته و برای سفارت انگلستان در تهران ارسال می‌کرده‌است.این کتاب نیز می‌تواند به عنوان یکی از غنی ترین منابع تاریخی برای تحقیق و پژوهش در زمینه شناخت ریشه‌های انقلاب مشروطه در ایران مورد استفاده قرار گیرد . سعیدی سیرجانی مقالات فراوانی را نیز در روزنامه‌ها و مجلات ایران در سالهای پیش و پس از انقلاب نوشته‌است که تاکنون گرد آوری و منتشر نشده‌اند. یکی از ویژگی‌های بی نظیر سعیدی سیرجانی احاطه همزمانش بر چند موضوع جداگانه و از جمله ادبیات فارسی عرفان و نیز تاریخ ایران بود و در هر سه زمینه به عنوان فردی خبره و کارشناس مطلب می‌نوشت .


بیوگرافی یانی کریسومالیس - موزیسین مشهور یونانی/ آمریکائی


یانی کریسومالیس در ۱۴ نوامبر سال ۱۹۵۴ (۲۳ آبان ۱۳۳۳ ) در شهر کالاماتای یونان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی اش را در شهر زیبا و کوهستانی کالاماتا گذراند. در سن چهارده سالگی به رشته شنا علاقه مند شد و توانست رکوردی ملی در رشته شنا برای کشورش یونان به جا گذارد و تلاش گسترده ای برای رسیدن به رقابت های المپیک نمود.
در سال ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱ شمسی) به آمریکا برای تحصیل در رشته مورد علاقه اش، روان شناسی در مشهور ترین دانشگاه روان شناسی دنیا یعنی مینسوتا رفت. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در یک گروه محلی راک در مینسوتا بنام کاملئون (Chameleon) به عنوان نوازنده کیبورد آغاز به کار کرد. پس از آن کسی نمی داند چه اتـفاقی برای یانی افتاد اما او اکنون صاحب استودیوی شخصی است و بیش از ۲۵ میلیون نسخه از آلبوم های وی در دنیا به فروش رفته است.
او به موسیقی دانی مستـقـل یا عقاید و تفکری منحصر به فرد تبدیل شد و به شهرت و محبوبیتی جهانی دست یافت و این در حالی بود که یانی حتی قادر به خواندن و نوشتن ساده ترین نت های موسیقی نیز نبود. ولی با تبحری خاص ساخته های خود را با روش مخصوص خود و رسم الخط ابدائی خود می نگارد. یانی قطعاتی کامل و زیبا دارد که کاملا ساخته خود اوست و در سبکی انحصاری اجرا شده است. اکثر آلبوم های یانی توسط شرکتهای virigin records و یا EMI تولید، تهیه و توزیع می شوند. یانی موسیقی های بی شماری برای برنامه های تلویزیونی و سینمایی ساخته و همچنین قطعات تبلیغاتی متعددی برای شرکت های تجارتی و بازرگانی خلق نموده است.

او اوقاتش را بیشتر در لوس آنجلس و سیاتل آمریکا می گذراند و اکنون یک شهروند آمریکایی به شمار می رود. او مدت ها با خانم هنرمندی بنام لیندا ایوانز همکاری صمیمی داشت و در اوایل سال ۱۹۹۸ این ارتباط را پایان یافته اعلام کرد. این ارتباط ظاهراً یک همکاری دوستانه بوده است. یانی از اوایل سال ۱۹۹۸ تا ماه آوریل ۱۹۹۹ هیچ گونه فعالیت تولیدی کنسرت و توری را برگزار نکرد و به استراحت پرداخت. اما در سال ۲۰۰۰ یکی از بی نظیر ترین آلبوم های خودش را ارائه داد. جالب این است که تمام تنظیمات و تبدیلات موسیقی این آلبوم شخصاً و فقط توسط خود یانی در استدیوی شخصی خودش انجام شد !

یانی تمایلات مذهبی ندارد و مخالف کلیسای سنتی است. او معمولا خیلی به ندرت موسیقی گوش می دهد و به گفته خود او موسیقی را صرفاً از ایستگاه های رادیویی گوش می کند. خواننده مورد علاقه او Peter Gabriel است و اعتقاد دارد که در سال های اخیر به جز موسیقی محمد رسول الله، عیسی مسیح، دکتر ژیواگو، ایندرا گاندی و چند قطعه محدود دیگر، قطعه جالب توجهی نشنیده است.

مادر و پدر یانی هر دو اهل یونان هستند. مادر وی فلیستا Felista پدرش سوتیری Sotiri نام دارند. یانی قطعه هایی را به نام مادرش ساخته است و علاقه خاصی به کشور خود و اماکن قدیمی دارد. سال ها پیش یانی با جازیست خود چارلی آدامز Charlie Adams آشنا شد و اولین کار خود را بنام «بیرون از سکوت» یا Out Of Silence در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶ شمسی) به بازار عرضه کرد. یانی سال ها پیش با شهداد روحانی نیز همکاری تنگاتنگی داشت و از تجربیات او استفاده فراوان برد و با همکاری شهداد و با استفاده از دانش و تجربه او، یکی از زیباترین کنسرت هایش را در شهر آکروپلیس یونان و با رهبری شهداد روحانی اجرا نمود.



بیوگرافی فـــرح دیبـــا


فرح دیبا (متولد ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۱۷ه.ش برابر ۱۴ اکتبر ۱۹۳۸ در تبریز) سومین و آخرین همسر محمدرضا شاه پهلوی است. عنوان رسمی فرح دیبا در دوران حکومت پهلوی «علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی» بوده است.

تولد و تحصیلات
فرح دیبا فرزند فریده قطبی و سهراب دیبا، از افسران ارتش شاهنشاهی ایران بود. شهبانو فرح در روز ۲۲ مهر سال ۱۳۱۷ در تبریز به دنیا آمد. فرح دو ساله بود که پدرش سهراب دیبا را در اثر سرطان معده از دست داد. سالها با فقر و درآمد ناشی از خیاطی مادر بسر بردند تا اینکه پس از چند سال فریده دیبا و فرح به خانه محمدعلی قطبی، برادر فریده دیبا، در تهران رفتند و با خانواده او زندگی کردند. پس از تحصیل در مدرسه ایتالیایی‌ها، ژاندارک و دبیرستان رازی در تهران، فرح به همراه پسر دایی‌اش رضا قطبی برای ادامه تحصیل راهی کشور فرانسه شد. او در فرانسه در رشته معماری به تحصیل مشغول شد. فرح برای استفاده از بورس تحصیلی و گرفتن ارز دانشجویی، از طریق عموی خود اسفندیار دیبا به اردشیر زاهدی که در آن زمان داماد شاه بود، معرفی شد.

پیوند با خانواده پهلوی
فرح دیبا در سال ۱۳۳۸ با اردشیر زاهدی داماد محمدرضا شاه پهلوی آشنا شد، و وی او را در ویلای واقع در حصارک به شاه که در سال ۱۳۳۶ از ملکه ثریا جدا شده بود، معرفی کرد. این معرفی به عقد و ازدواج در روز ۲۹ آذر ۱۳۳۸ منجر شد و پس از چندی با به دنیا آمدن ولیعهد ایران با نام «رضا کوروش پهلوی» استحکام دو چندان یافت. این ازدواج همچنین منجر به نزدیکی خانواده قطبی، دیبا، صادق ومسعودانصاری به دربار ایران شد. بسیاری از اقوام وی که در سالهای سختی خبری از آنان نداشت، به تدریج به دربار جذب شدند. محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۴۶ پس از تاجگذاری خود و شهبانو فرح پهلوی، همسرش را به عنوان نیابت سلطنت منصوب کرد.

فرزندان
پس از شاهزاده رضا پهلوی، شهبانو فرح ۳ فرزند دیگر به نام های شاهدخت فرحناز (۱۳۴۲)، شاهزاده علی‌رضا (۱۳۴۵) و شاهدخت لیلا (۱۳۴۹) به دنیا آورد.

فعالیت های اجتماعی
محمدرضا شاه پهلوی در طول دوران سلطنتش از ملکه انتظار داشت تا در فعالیت های اجتماعی، عام المنفعه شرکت فعال داشته باشند.این خواسته شاه، در دوران شهبانو فرح پهلوی بیش از همه وقت جامه عمل پوشید. فرح دیبا در طول مدتی که شهبانوی ایران بود، ریاست عالی ده ها موسسه خیریه را بر عهده داشت.

بخشی از این موسسات به این شرح اند.

# جمعیت بهزیستی ایران (اکنون سازمان بهزیستی) # بنگاه حمایت مادران و نوزادان
# جمعیت ملی مبارزه با سرطان
# جمعیت ملی کمک به جذامیان
# جمعیت آسیب‌دیدگان از سوختگی
# سازمان ملی انتقال خون ایران
# بنیاد ایرانی بهداشت جهانی
# مرکز طبی کودکان
# سازمان نابینایان ایرانی
# بنیاد فرهنگ ایران
# کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
# انجمن ملی روابط فرهنگی
# انجمن فیلارمونیک تهران
# انجمن شاهنشاهی فلسفه
# سازمان گفتگوی تمدن‌ها
# فدراسیون ورزشی کر و لال‌ها # جشن هنر شیراز
# جشن توس
# جشن هنرهای مردمی اصفهان
# سازمان ملی فولوکلور ایران
# دانشگاه فارابی
# دانشگاه فرح پهلوی (اکنون دانشگاه الزهرا)
# فرهنگستان علوم ایران
# سازمان ناشنوایان ایران
# انستیتو پاستور
# شورای عالی پژوهش‌های علمی
# شورای عالی رفاه اجتماعی
# شورای عالی تندرستی
# شورای عالی شهرسازی
# شورای عالی جهانگردی
# شورای عالی آموزش و پرورش

پس از انقلاب
یک ماه قبل از انقلاب ۱۳۵۷ و با اوج‌گیری انقلاب، شهبانو فرح پهلوی به همراه شاه، ایران را بطرف اسوان مصر ترک کرد. پس از سفر به کشورهای مصر، اردن، آمریکا و پاناما، سرانجام به مصر بازگشتند و در مصر، شاهد درگذشت محمدرضا شاه پهلوی بود.

برخی از مکان هایی که به دستور او ساخته شد، عبارت‌اند از:

* تئاتر شهر تهران
* موزه هنرهای معاصر تهران
* پارک ملت (پارک شاهنشاهی سابق)
* برج آزادی در میدان آزادی تهران که در آغاز برج شهیاد نامیده شده بود.
* پارک سنگی جمشیدیه
* کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
* ساختمان کنونی مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات در منطقه نیاوران شهر تهران که در آغاز به عنوان دفتر کار فرح پهلوی ساخته شده بوده است.
* تالار رودکی
* فرهنگسرای نیاوران
* سازمان ملی انتقال خون



زندگینامه استاد شهرام ناظری


شهرام ناظری در سال ۱۳۲۸ (۱۹۵۰ میلادی) در خانواده ای هنردوست، در کرمانشاه به دنیا آمد. از کودکی و زیر نظر پدرش، آموزش های اولیه موسیقی و آواز را فرا گرفت. پس از آن تحت تعلیم نورعلی خان برومند آثار گذشتگان موسیقی را فرا گرفت و همزمان برای تکمیل ردیف آوازی از محضر استاد زنده‌یاد عبدالله خان دوامی نکته‌ها آموخت. وی همچنین از محضر استادانی چون محمود کریمی، محمدرضا شجریان، عبدالعلی وزیری و حسین قوامی نیز نکته‌ها و ظرایف آوازی را فرا گرفت. در همین دوران بود که وی با استاد داریوش صفوت آشنا شد و به گفته خود آقای صفوت آن توصیه معروف را به وی کرد که « صدای تو اساطیری است و مبادا که این صدا را با چیزی دیگر بیامیزی»

ناظری همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار هم پرداخت و از جمله کسانی بودکه بیشترین حشر ونشر را با استاد نامدار سه تار، استاد احمد عبادی داشت و نیز در این مسیر از دانش و توانایی‌های استادانی چون محمود تاجبخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی (سازنده معروف سه تار) نیز نکته‌ها آموخت، ‌ضمن آنکه در دوره‌ای که رضا قاسمی در آلبوم گل صدبرگ با ناظری همکاری می‌کرد، از وی هم نکات قابل اعتنایی فرا گرفت. نقطه عطف اول کاری شهرام ناظری را باید در ضربی شوشتری و تصنیف معروف کاروان شهید جستجو کرد. این اثر را استاد محمد رضا لطفی ساخته و ناظری در مایه شوشتری خوانده است. کار فضایی حماسی دارد و استفاده از مثنوی معروف هوشنگ ابتهاج سایه در این کار، وجهی تراژیک به آن بخشیده است. صدای ناظری در این اثر پر انرژی و جوان و جسور است و در بخش‌های اوج کار، حماسی و تاثیرگذار. این اثر بعدها تحت عنوان چاووش ۷ منتشر شد.

ناظری همراه استاد لطفی مثنوی معروف سایه را در دستگاه ماهور هم خواند که تنها نسخه‌ای از آن گاه به گاه از تلویزیون پخش می‌شود. اورتور(درآمد) این کار و ضربی‌ای که آواز ناظری روی آن خوانده می‌شود، در آلبوم چاووش ۶ با صدای آقای شجریان هم خوانده شده است. آلبومی که تصنیف معروف ایران هم در ادامه این آواز و ضربی آمده است. در همین دوران وی آواز شور را با کمانچه مرحوم بهاری و نیز همراهی سنتور پرویز مشکاتیان می‌خواند. آواز این کار یکی از درخشان‌ترین آوازهای ناظری است، که در کمتر اثر دیگری تکرار شده است. صدایی در اوج و حماسی که همنوازی پر و پیمان استاد زنده یاد بهاری به ‌آن وجه و صبغه دیگری داده است؛ آوازی با مطلع شعری «چندین شب و خاموشی ، وقت است که برخیزیم/ وین آتش پنهان را با صبح در آمیزیم» این اثر به همراه تصنیف معروف «مرا عاشق» با آهنگسازی آقای مشکاتیان بعدها در آلبومی که به نام لاله بهار (به یاد ملک‌الشعرای بهار) کار شده بود، انتشار می‌یابد. پس از آن وی گل صد برگ را در اوایل دهه شصت به بازار موسیقی عرضه می کند. کاری مشترک با جلال ذوالفنون و البته رضا قاسمی که بر روی طرح این کار زحمات فراوانی صرف کرد و حتی بخش عمده ایده این کار را باید از آن وی دانست تا ذوالفنون. این اثر دو ویژگی داشت، اول معرفی و عمومی کردن ساز سه تار و دف و دیگری وجه حماسی کار.

بعدها وی آلبوم آتش در نیستان را با جلال ذوالفنون اجرا می‌کند که استفاده از اشعار مولانا در این اثر هم از جمله ویژگی‌های کار به شمار می‌رود. کاری که می‌توان آن را تداوم منطقی گل صدبرگ به شمار آورد و نشان داد که ناظری علاوه بر آواز دستی چیره در تصنیف‌سازی و ذهنی بکر برای پروردن برخی ملودی‌های جذاب و دلنشین دارد. پیش از این کار البته ناظری با کیخسرو پورناظری آلبوم«صدای سخن عشق» را کار کرده بود که این اثر خود سنگ بنایی شد برای کارهایی که بعدها با گروه‌نوازی ساز تنبور انتشار یافت که نقطه عطف آن را باید در«آلبوم مهتاب رو» دانست که تصنیفی خیره‌کننده را در آن شاهدیم. این تصنیف نمونه شاخص و تکامل یافته تصانیفی است که بعدها به جریان موسیقی عرفانی یا سماع شهره شدند. تصنیفی که اوج و فرودهای منحصر به فردی دارد و به خوبی روی شعر مولانا نشسته و ناظری آن را به نیکوترین وجه اجراکرده است. نقطه عطف بعدی کار ناظری با آلبوم شورانگیز حسین علیزاده شکل گرفت. اثری که خود به لحاظ استفاده از فرمها و ابداعات تازه در موسیقی ایرانی کاری نو و متفاوت است و از ذهن پیچیده و مبدع علیزاده دراین کار خبر می‌دهد. این اثر ابتدا در تالار وحدت اجرا شد و عواید آن هم به زلزله‌زدگان استان گیلان اختصاص یافت و علاوه بر ناظری، صدیق تعریف هم آن را خواند. اما وقتی آلبوم شور انگیز منتشر شد، تنها صدای ناظری زینت بخش آن بود.

ناظری در این اثر هم یکی از زیباترین آوازهای خود را خواند. آوازی در مایه بیات ترک با شعری معروف از مولانا: «دگر باره بشوریدم، بدان سانم به جان تو / که هر بندی که بر بندی، بدرانم، به جان تود» پس از این دوران ناظری با گروه دستان همکاری می‌کند که نقطه عطف آن را باید در آلبوم « سفر به دیگر سو» جست و جو کرد. این آلبوم نمونه‌ای شاخص از تحول در ریتم و سرعت در موسیقی سنتی‌است، شاخصی که گروه دستان و به خصوص حمید متبسم پایه‌گذار آن بود و اکنون به ژانری غالب در گروه‌نوازی موسیقی سنتی تبدیل شده‌است. خود ناظری هم در گفتگویی گفته است که سفر به دیگر سو مهم‌ترین کار وی در عرصه موسیقی و به نوعی مانیفست کاری وی به شمار می‌رود. اثری که ناظری سعی کرد در آن فرم‌های آوازی تازه ای را با الهام از ساختار موسیقی ردیفی و موسیقی نواحی ایران به کار گیرد. در این دوران ناظری همکاری‌هایی هم باگروه کامکارها داشته است که حاصل آن در آلبومی منتشر شده است.

پس از این دوران هم ناظری همکاری‌هایی با لوریس چکناوریان انجام داده است که کارهای چکناوریان اصولا ژانری متفاوت دارد. همچنانکه کاری که وی با کامبیز روشن روان انجام داده است نیز فضایی متفاوت با آثاری دارد که ناظری با دیگر هنرمندان انجام داده‌است. این کارها فضایی ارکسترال دارد. کارهایی که با زمستان اخوان (باآهنگسازی محمد رضا درویشی) شروع و سپس با «در گلستانه» سهراب سپهری (با آهنگسازی هوشنگ کامکار) ادامه یافت و در نهایت با ساقی‌نامه کامبیز روشن روان و همکاری‌ای که با چکناوریان و ارکستر سمفونیک داشته به پایان رسید. اگر چه در گلستانه و زمستان آثاری هستند که وی برای نخستین بار آواز را در شعر نو تجربه می‌کند. از چند سال قبل نیز ناظری همکاری‌هایی را با فرزندش حافظ انجام داده است که از جمله آنها کنسرتی بود که با وی در کاخ سعد آباد تهران داشت. حافظ البته بعدها هم با پدرش کنسرت‌هایی در آمریکا داشت که به دلیل نشنیدن این کارها نمی‌توان درباره آنها قضاوت کرد، اما حافظ هم در همان کنسرت تهران نشان داد که خطی جدی در موسیقی را دنبال می‌کند؛ خطی که امیدواریم با آموخته‌هایی که وی از غرب به ارمغان می‌آورد، حداقل تفاوت و تنوعی را به پیکره موسیقی ما تزریق کند. از اواسط دهه هقتاد ناظری به همکاری با گروه کامکارها پرداخت که حاصل آن انتشار آلبوم کنسرت مشترک وی با این گروه بود. ناظری در زمینه آوازهای قدیمی ایران هم تجربه‌هایی دارد که در آلبوم آواز اساطیر آن را عرضه عمومی کرد. ناظری در چند سال گذشته کنسرت‌های بسیاری را در ایران و خارج از ایران اجرا کرده‌است.

هم اکنون با مطرح کردن شکلی از آواز در پی اشاعه و گسترش این نوع از آواز است، و در این راه کنسرت‌های بسیاری اجرا کرده که کنسرت با گروه کامکارها را می‌توان نام برد. ناظری سال گذشته توانست نشان صاحب منصبی موسیقی یا همان لژیون دنور را از دولت فرانسه دریافت کند و از اواخر سال گذشته هم کنسرت‌هایی را در آمریکا اجرا کرد. اجرای وی در سال ۸۵ در قونیه از دیگر تلاش‌های وی بود که در نهایت به برگزیده شدن وی و گروهش انجامید.[شهرام ناظری و دریافت نشان لژیون دنور] آخرین کار ناظری مولوی نام دارد که نیمی از کنسرت سال ۱۳۸۰ با فرزندش حافظ ناظری را شامل می‌شود.