ویدئو: کشته شدن دختر ۷ ساله سوری به دست مزدوران بشار اسد




کاریکاتور - تو دهنی مردم سوریه به خامنه ای و جمهوری اسلامی




رازهاي زندگي خامنه اي از زبان محسن مخملباف


مسئولان حفاظت خامنه اي:

تيم محافظت خميني 200 نفر بودند.اما مجموعه اي كه از خامنه اي محافظت مي كنند 10000 نفرند.(يادآورگارد جاويدان شاه كه هيچ گاه از آن كم نمي شد)در اين بين دو نفري كه نقش اساسي دارند دين شعاري و حسين جباري هستند. اين دو كساني هستند كه شب ها پشت در اتاق خامنه اي كشيك مي دهند وتنها كساني هستند كه حق دارند در نزديكي خامنه اي مسلح باشند. آن ها 30 سال است كه محافظين اصلي خامنه اي هستند. اما مديران تيم محافظت از خامنه اي در دوران مختلف اين ها بوده اند:
1.خسروي وفا ( رئيس تيم جانبازان)
2.اصغر زاده(نماينده مجلس)
3.متوليان (سپاه)
4.رمضاني (اطلاعات سپاه)
5.نجات (شوراي امنيت)
6. چيذري (در حال حاضر او مسئول محافظين است.)

محافظين نزديك كه يك جمع 200 نفره هستند و از نزديك شاهد سفرها و زندگي در كاخ ها هستند هر كدام خانه اي دارند كه حداقل يك ميليارد تومان ارزش دارد و آن ها كه خامنه اي را با تقوي ميدانند و خود زاهدانه زندگي مي كنند، در تيم محافظين (حلقه اول ) اجازه ورود ندارند تا مبادا دچار تضاد شوند.هيچ كدام از اين محافظين وفدائيان، هيچ گاه اجازه ازدواج با دختران مسئولين رده بالا را ندارند، حتي اگر عاشق هم شوند.معمولا ازدواج ها در سطح فاميل هاي بزرگ سياسي اتفاق مي افتد ويا با صنف روحاني. اما هيچگاه آن ها كه بوسه بر مقدم و جاي پاي خامنه اي و امثال او مي زنند و از قندان متبرك شده او قند مي ربايند و حاضرند خود را قرباني او وايشان كنند لايق اين نبوده اند كه با دختري از اين بزرگان ازدواج كنند.
از محافظين 500 نفر مسئول محافظت از خانواده هستند.(يك خانواده 40 نفره تحت كنترل محافظين هستند.عروس ها و داماد ها و دختران و پسران و برادران و برادر زن ها و بعضي از بچه هاي برادرها و بعضي از بچه هاي برادر زن ها.)
انتخاب شدن در رده محافظين نيازمند عبور از سه گزينش امنيتي است و زمان زيادي طي مي شود تا كسي بتواند در تيم محافظين جا بگيرد.حقوق محافظين حداقل ماهي هزار دلار و حداكثر ماهي 12 هزار دلار است.وقتي كسي به حلقه محافظين وارد مي شود به او كمك مي شود تا در محل زندگي خود صاحب خانه اي باشد. و همينطور از يك خانه سازماني در محل ماموريت استفاده خواهد كرد.از اين ده هزار محافظ حدود هزار نفر آن ها زن هستند.و معمولا كسي نمي داند آن ها محافظ هستند.

مراقبت هاي پزشكي خامنه اي:

دكتر مرندي وزير بهداشت سابق ،هماهنگ كننده پزشكي آقاي خامنه اي است.پزشكان ديگر را مرندي برمي گزيند و به وقت لازم به بالين خامنه اي مي آورد.در زير زمين بيت رهبري يك بيمارستان خصوصي با 4 دكتر كشيك در طول 24 ساعت مراقبند.در سفرهاي زميني يك بيمارستان سيار همراه خامنه اي است. هم چنين يك اتوبوس - بيمارستان كه داراي اتاق عمل است براي سفرهاي زميني همواره همراه است.براي سفرهاي پروازي يك هواپيما- بيمارستان با دو اتاق عمل وجود دارد. در طول 30 سال گذشته خامنه اي سه بار عمل جراحي داشته است. عمل دست پس از انفجار اوايل انقلاب. عمل جراحي اثني عشر و عمل پروستات.
هرگاه خامنه اي مريض مي شود، تضادها در بيت رهبري تشديد مي شود. كساني كه جنايت كرده اند و مي ترسند كه وقتي خامنه اي بميرد مردم از آن ها انتقام بگيرند ، نگران عاقبت كار مي شوند. اما تا حال خامنه اي رو به بهبود مي گذارد دوباره همه چيز را فراموش مي كنند. خانمي كه خواهر قائم مقام وزارت دفاع است(يعني خواهراحمد وحيد دستجرديكه تخصص پزشكي زنان را دارد، پزشك مخصوص امور زنان) همسر و دختران و عروسان خامنه اي است.

افسردگي:

خامنه اي سال هاست افسردگي دارد.بعضي از پزشكان علت آن را گوش كردن به شنود هاي شبانه قبل از خواب مي دانند.از آن جا كه تا كسي عليه خامنه اي حرفي نزده باشد، حرفش ارزش شنودي ندارد، پس خامنه اي از طريق شنود، مدام دارد عليه خودش حرف مي شنود. خامنه اي براي حفظ سيستمش به طور مستمر هر شب قبل از خواب به مدت 20 دقيقه مكالمات ضبط شده عليه خودش را، از زبان مردم ، مخالفين و حتي مسئولين مي شنود كه منجر به ادامه افسردگي او مي شود.او هر شب قبل از خواب به اين نتيجه مي رسد كه كسي او را دوست ندارد و فردا صبح دوباره مردمي را مي بيند كه از ترس، خود را مريد او نشان مي دهند تا به ثروت و قدرت برسند و يا از خشم او در امان باشند.
خجسته خانم كه گاهي شنودها را شنيده تحمل چاپلوسي هاي روزانه خيلي ها را ندارد. بيش از هر كسي به زبان مي آورد كه مردم ايران دروغگو وچاپلوس و خائنند. خامنه اي گاهي ماساژ مي گيرد.ماساژور يك ايراني است كه دكتر فيزيوتراپ است.ابتدا اين ماساژ بابت دستي كه در انفجار از كار افتاده بود شروع شد. اما بعدها به توصيه پزشكان معالج، بخشي از برنامه هفتگي شد.

سيستم شنود:

پس از رهبري خامنه اي، ابتدا به مدت دو سال احمد قديريان مسئول شنود خامنه اي بود. اما اكنون حدود 15 سال است كه طائب مسئول آن است.اين شنود شامل سه بخش مي شود. شنود مسئولين بزرگ وشنود مسئولين امنيتي و شنود مردم . در مورد امنيتي ها حتي اتاق خواب آنان نيز شنود مي شود تا مراقب خيانت آنان به خامنه اي باشند در موردشنود مردم براي آنكه فضاي جامعه فهميده شود وخامنه اي بتواند با آن مقابله كند اين شنود انجام مي شود.اين شنود سوم نوعي نظر سنجي ميداني است.
شنود دو مركز اصلي دارد. يكي در بالاي توچال و يكي در مركز تلفن.اما يك تيم كه در پشت خانه خامنه اي مستقر هستند،(در خيابان پاستور) شنودهاي مربوط به خامنه اي را طبقه بندي مي كنند و روزانه دو صفحه نوشته و 20 دقيقه نوار در اختيار خامنه اي مي گذارند.كه 5 دقيقه از آن مربوط به شنودهاي اخلاقي جامعه است . علاوه بر آن تمام ملاقات هاي خامنه اي به صورت علني ضبط مي شود و خودش هم به حاضرين اعلام مي كند كه آن ها را ضبط مي كند.مثلا همه ملاقات هايش با هاشمي و خاتمي و احمدي نژاد و مسئولين ديگر را ظبط مي كند. نفرات اصلي اداره شنود: طائب و مهندس حميد، برادر وحيد حقانيان هستند.
بدين ترتيب پرونده پنهان همه مسئولين زير بغل خامنه اي است و قوت و ضعف همه را مي داند.اما كمتر كسي در مورد خامنه اي مي داند ، مگر ري شهري (كه در زمان خميني مامور تحقيق در مورد همه مسئولين بود از جمله خامنه اي) و در سال هاي اخير هم حجازي و محمدي گلپايگاني كه داناي كل شده اند و در همه امور رازها را مي دانند.
ري شهري خواستار توليت شهر ري بود و خامنه اي عليرغم آن كه به اين امر راضي نبود، شهر ري را به او باج داد.ري شهري در زمان امام سه نوع اطلاعات را در مورد همه مسئولين ، از جمله خامنه اي براي اطلاع خميني جمع مي كرد.اطلاعات جنسي،مالي وسياسي.
در زمينه سياسي: هنگامي كه موسوي نخست وزير بود و سياست هاي اقتصادي اش مورد حمايت خميني بود و خامنه اي با آن كه رئيس جمهور بود، قانونا قدرت موسوي را در دولت نداشت ، در جلسات خصوصي از حمايت خميني نسبت موسوي انتقاد مي كرد.
در زمينه مالي: دخالت خامنه اي در مورد پورسانت هاي فروش نفت زير سوال بود و در زمينه جنسي: ماجراي دو زن صيغه اي او در مشهد كشف شده بود كه البته هيچكدام اعتماد خميني را از خامنه اي برنگرداند اما مطرح شدن دو زن صيغه اي در دوران جواني اش مي توانست به اعتبار او در سطح جامعه لطمه بزند.البته پس از انقلاب هيچ موردي از زنبارگي از او ديده نشده ويا به او نسبت داده نشده است.

سفرهاي خامنه اي:

از 365 روز سال 100 روز برنامه سفر سالانه خامنه اي است.يك ماه در تابستان و يك هفته در نوروز و يك هفته در زمستان به مشهد مي رود تا در كاخي كه در وكيل آباد ساخته است، اقامت كند. در ايام نوروز يك هفته در پايگاه هوايي (دزفول) در خوزستان، كه منطقه خوش آب و هوايي در آن فصل از سال است مي گذراند.و يك ماه در شمال ايران: معمولا زيبا كنار- ساري- رامسر – بيشه كنار و همه پنجشنبه ها و جمعه ها در كاخ نياوران يا كاخ جمشيديه يا كاخ لواسانات به سر مي برد.
وقتي خامنه اي در سفر است هر روز يك هواپيماي اختصاصي براي گزارش كارها مي رود و باز مي گردد. و از آن جا كه سه حلقه محافظ اطراف منطقه اقامت او را كنترل مي كنند و همه محافظين حلقه اول و دوم نيز كه 1200 نفر هستند بايستي سفر كنند، ميني موم خرج هر روز سفر خامنه اي 50 ميليون تومان هزينه بر مي دارد.
معمولا وقتي او در وكيل آباد است، هواپيماي 330 از اسب مورد علاقه او واسب مجتبي تا اثاثيه ديگر مورد علاقه خانواده را با خود مي برد.گاهي خامنه اي مي خواهد مثل مردم عادي سفر كند. براي اين منظور يك اتوبوس ضد گلوله كه 500 ميليون تومان خرج برداشته ،ساخته شده است كه داراي دو اتاق خواب و دستشويي و حمام است و هم چنين يك آشپز خانه كوچك كه سيد، آشپز مورد اطمينان آقا ،در آن آشپزي مي كند. اسكورت مخفي آقا به صورت پنهان اتوبوس را از پيش و پس همراهي مي كنند.

خانه هاي خامنه اي :

خانه خميني در جماران 200 متر بود،خانه اصلي خامنه اي در پاستور 1200 متر است.(اين خانه 1200 متري تنها خانه اي است كه همه از آن مطلعند.)
خميني تنها در يك خانه كوچك در قم و يا حسينيه جماران زندگي كرد اما خامنه اي از تمامي كاخ هاي شاه كه حالت موزه نيافته استفاده مي كند و حتي بر آن ها افزوده است.
در عين حال هنوز بچه هاي ايراني در كتاب هاي درسي خود مي خوانند كه قاشق چاي خوري شاه از طلا بوده است.و اشرافيت او باعث انقلاب شد. زير خانه خامنه اي در پاستور،در عمق 60 متري ، يك پناهگاه 5 هزار متري ضد اتمي ساخته شده كه تنها قيمت آسانسورش 5 ميليون دلار است.يك پناهگاه هم زير كاخ وكيل آباد مشهد ساخته شده است.اما اين پناهگاه اتمي در مقابل انقلاب ممانعتي نمي كند. اگرانقلابي در ايران اتفاق بيفتد خامنه اي به سوريه ميگريزد و در وهله دوم به روسيه.

لجستيك خامنه اي:
در سيستم خصوصي بيت رهبري امكانات زير به صورت اختصاصي استفاده مي شود:
(1 عدد هواپيماي ايرباس) مخصوص سفرهاي خودش
(2 عدد بوئينگ 707 ) يكي مربوط به سفرهاي فاميل و يكي مربوط به محافظين
(5 عدد فالكوم) 2 تامربوط به سفرهاي خودش.يكي براي سفرهاي مجتبي و دوتا براي سفرهاي فاميل.
(5 عدد هليكوپتر) 2 هليكوپتر براي سفر خامنه اي.يك هليكوپتر براي سفر مجتبي ودو هليكوپتر مربوط به فاميل.
با آن كه پرواز هليكوپتر در آسمان تهران ممنوع است اما در شمال شهر تهران مدام صداي هليكوپتر شنيده مي شود.
6 باند هليكوپتر يكي در مهرآباد و يكي در عباس آباد ، يكي بغل هتل استقلال ، يكي در منظريه تهران ، يكي در قم و يكي در لواسان.
(17 عدد ماشين ضد گلوله) هر كدام به ارزش 400 هزار دلار
(1200 عدد ماشين ديگر)

اداره كنندگان بيت رهبري:

اول قرار بود منتظري جانشين خميني باشد. مخالفت او با كشتارها در زندان هاي سياسي او را مغضوب خميني كرد و نه تنها بر كنار شد كه حتي در خانه خود زنداني شد.البته عده اي از روحانيون نيزدر بر كنار كردن منتظري و جايگزين كردن خامنه اي بي نقش نبوده اند.
وقتي خميني داشت مي مرد عده اي خواستند احمد پسر خميني جانشين او شود.احمد خود به دنبال چنين نقشي نبود.خميني مي گفت:هركس را مي خواهيد بعد از من رهبر كنيد اما چنين جفايي را در حق من نكنيد كه احمد را رهبر كنيد. نگذاريد مردم بگويند مثل سلطنت از خميني به پسرش ارث رسيد.عده اي هم از اين فرصت به دنبال كنار زدن منتظري از قدرت و جايگزين كردن خامنه اي بودند. مثل ري شهري و محمدي گلپايگاني و حجازي و (طائب كه در آن زمان بازجوي مهدي هاشمي بود) همه اين گروه بعد از مرگ خميني و به رهبري رسيدن خامنه اي همه كاره دفتر او شدند. اين ها حتي با طرح شوراي رهبري بعد از خميني مخالف بودند. شورايي كه قرار بود متشكل از آيت اله گلپايگاني، اردبيلي و خامنه اي باشد.
گردانندگان اصلي در بيت رهبري شخص خامنه اي و پسرش مجتبي، و بعد حجازي،محمدي گلپايگاني و وحيد هستند. كاركنان بيت حدود 500 نفر در لول اول و 2 هزار نفر در لول دوم و ده هزار نفر در لول سوم كار مي كنند. در حقيقت دولت و مجلس و قوه قضائيه نيستند كه كشور را اداره مي كنند، بلكه همه چيز در كنترل بيت رهبري است.بيت رهبري داراي ساختمان هاي متعددي در سطح كشور است.

بسيج در نگاه خامنه اي:

خامنه اي در ابتدا مدير كل حزب جمهوري اسلامي بود، اكنون با همان نگاه باور دارد كه بسيج مي تواند براي او يك حزب باشد.حزبي كه در عين حال يك ارتش است.انتقاد منتقدين به حزب پادگاني، اشاره به همين موضوع دارد.او با پول دولت و ملت براي خود يك حزب نظامي ساخته است.

بيزينس هاي مهم خامنه اي:

واردات شكر و برنج ،ماشين ب ام و ، توليد قند و شكر به نام آستان قدس رضوي،سرمايه گذاري در دبي، آلمان،عراق، آفريقاي جنوبي،ونزوئلا،لبنان،چين.
اما بيزينس هاي بزرگتر مربوط به همان نفت و گاز است و بعد خريد تسليحات نظامي از روسيه و چين.
خامنه اي براي آن كه بتواند بيزينس هاي خود را كنترل كند، اشخاصي را به مدت طولاني در سمت هايي ثابت نگه مي دارد. مثلا مجيد هدايت زاده كه 30 سال مسئول فروش نفت ايران بوده است(هدايت زاده در سال 1387 عوض شد، چون نوري زاده نام او را لو داده بود.) ديگري آقاي سوري مسئول حمل و نقل نفت ايران است كه 30 سال است اين كار را ادامه مي دهد. اين دو نفر را آقاي خامنه اي از سال 61 منصوب كرده است. يك دوره هاشمي رفسنجاني و يك دوره خاتمي و حتي يك بار احمدي نژاد مي خواستند آن ها را عوض كنند اما خامنه اي نپذيرفت. شكل كار اين دو با دفتر رهبري بدين شكل بود:هدايت زاده بشكه هاي نفت را مي فروخت و سوري آن ها را حمل مي كرد و كميسيون آن ها به حساب خامنه اي مي رفت.
در 30 سال گذشته ايران حدود 700 ميليارد دلار نفت فروخته است كه پورسانت فروش و حمل و نقل آن از طريق اين دو نفر به حساب خامنه اي رفته است. سومين نفري كه خامنه اي براي اين كار وارد وزارت نفت كرد ، برادرش حسن خامنه اي بود كه ابتدا در وزارت ارشاد جزو گروه سانسور بود اما بعد براي كنترل منافع خامنه اي وارد وزارت نفت شد.

كاخ هاي خامنه اي:

عكس هاي ضميمه توسط گوگل محل كاخ هاي خامنه اي را نشان مي دهد. اين كاخ ها عبارتند از:
1.كاخ هاي لواسانات كه مربوط به شخص خامنه اي، مجتبي، و محمدي گلپايگاني است.
2.كاخ جمشيديه: كاخ سابق اردشير زاهدي (كه محل كوهنوردي خامنه اي است)
3.كاخ فيش قولا در شمال ايران
4.كاخ هاي باغ ملك آباد مشهد با 300 هزار متر باغ اطراف
5.كاخ نياوران
6.كاخ هاي سد لتيان ( كه قبلا كاخ شاه بوده است)

ثروت خامنه اي:

خامنه اي در سال 60 رئيس جمهور شد.
در سال 61 هدايت و سوري را مسئول فروش نفت كرد و تا سال 85 آن ها عوض نشدند.
در سال 62 محسن رفيقدوست را مسئول خريد اسلحه كرد
از سال 1370 به ارزش زمين پي برد و از طريق ستاد اجرايي فرمان امام و بنياد مستضعفان روي زمين هاي ايران دست گذاشت. در وزارت نفت از سال 63 حسن خامنه اي مسئول كنترل آقايان هدايت و سوري شد.
در وزارت دفاع محمدي گلپايگاني مسئول كنترل رفيقدوست و حيدري شد.
درامور زمين هم آقاي لولاچيان مسئول شد و بعد با خامنه اي فاميل شد.
از سال 76 به بچه هايش اجازه دخالت در بيزينس را داد.
از سال 84 خودش بيزينس را كنار گذاشت و از دولت مستقيم پول گرفت. همان پول هايي كه در بودجه كشور گم مي شود. و كروبي از احمدي نژاد در انتخابات مي پرسيد آن يك ميليارد چه شد؟
كل ثروت خامنه اي و خانواده اش: 36 ميليارد دلار
ثروت شخص خامنه اي :30 ميليارد دلار
ثروت خانواده:6 ميليارد دلار

پول نقد:

22 ميليارد دلار از 36 ميليارد دلار به شكل پول نقد در ايران بود كه در زمان انتخابات به دليل شلوغي كشور تصميم به ارسال بخش عمده آن به سوريه از طريق تركيه گرفته شد.اين پول در مسير تركيه به سوريه لو رفت و در تركيه توقيف شد.نگراني خامنه اي اين بود كه در صورت سقوط رژيم اين پول ها در ايران بماند.دولت ايران در حال تلاش براي باز پس گيري اين مبلغ از تركيه است.در اين كه اين پول در تركيه توقيف شده هيچكس شكي ندارد سوال اين است كه چرا اين پول با هواپيما مستقيم به سوريه نپريده است. شايد بيم آن بوده است كه هواپيما و محموله اش شناسايي و سرنگون شود.
بقيه پول نقد: سه و نيم ميليارد دلار است كه يك ونيم ميليارد دلار به صورت الماس و يك ميليارد دلارهم به صورت طلاست و حدود يك ميليارد به صورت اسكناس دلار است.
حساب بانكي:به غير از آن 22 ميليارد دلار نقد، ده ميليارد از 36 ميليارد در حساب هاي بانكي است به شرح زير:
يك ميليارد در روسيه
يك ميليارد در سوريه
يك ميليارد در چين
يك ميليارد در ونزوئلا
دو ميليارد در آفريقاي جنوبي
دو ميليارد در لندن
دو ميليارد ساير كشورها

و به غير از 22 ميليارد نقد و 10 ميليارد در حساب هاي بانكي ،بقيه اموال به صورت ملك و سهام به مبلغ :4 ميليارددلار به شرح زير:
2 ميليارد سهام در بازارهاي دنيا
1 ميليارد در آفريقاي جنوبي
500 ميليون در سوريه
500 ميليون در ونزوئلا
30 ميليارد ثروت خامنه اي از كجا آمده است؟

12 ميليارد دلار از پورسانت فروش نفت آمده
2 ميليارد دلار از بيزينس زمين آمده
6 ميليارد دلار از بيزينس سلاح آمده
10 ميليارد دلار احمدي نژاد ظرف اين 4 سال پرداخته
بيزينس هاي مذهبي خامنه اي:

آستان حضرت رضا درمشهد/آستان حضرت معصومه در قم/آستان شهر ري در جنوب تهران. تمام عوائد ناشي از اين آستان ها و سرمايه گذاري هاي آن ها تحت كنترل و مشاركت خامنه اي است.طبسي در مشهد و ري شهري شركاي او در اين دو شهر هستند.

مجتبي خامنه اي:

متولد 1348.دومين فرزند خامنه اي.علاقه شخصي او غير از سياست و اقتصاد به اسب سواري است.طوري كه براي سوار شدن بر اسب مورد علاقه اش براي زمان هايي كه در وكيل آباد مشهد است، اسب او را با هواپيما 330 به مشهد مي برند. مجتبي فعال ترين فرزند خامنه اي در امور سياسي است. او سالهاست همان نقشي را بازي مي كند كه احمد خميني براي پدرش بازي مي كرد. در جواني به جبهه رفته است.و در همان جا با طائب (مسئول كودتاي انتخاباتي و مسئول شنود بيت رهبري ...)آشنا شده است.همسر او دختر حداد عادل است.شيوه زن گرفتن در خانواده خامنه اي اين طور است كه همسر خامنه اي چند دختر را براي پسرانش انتخاب مي كند و پسرها پس از تائيد پدر و وزارت اطلاعات از بين آن ها دختري را انتخاب مي كنند.اين انتخاب ملاحظات سياسي بسياري دارد. وصلت با فرزندان خامنه اي، نوعي مشاركت در قدرت ايران است. به همين سبب ازدواج ناشي از عشق اوليه، تقريبا در خانواده خامنه اي منتفي است.مجتبي مدتي با همسرش بر سر بچه دار نشدن دچار اختلاف بود و حتي علاقمند بود تا زن ديگري را اختيار كند تا اين كه راه چاره معالجه در لندن تشخيص داده شد.

بچه يك ميليون پوندي:

مجتبي به همراه 20 محافظ ،و همسرش به همراه سه نديمه ، ومادر همسرش به همراه دو نديمه، دسته جمعي به لندن رفتند و مدت دو ماه، نيمي از هتل شرايتون پارك لين لندن را اجاره كردند تا همسرش موفق شود براي او پسر بچه اي به نام باقر را به دنيا بياورد. بچه اي كه هزينه سفر هواپيماي اختصاصي و هتل و هزينه درمان و خرج و حقوق محافظين و نديمه هاي مادر و مادر بزرگش حدود يك ميليون پوند هزينه داشته است. زنان مسئولين كه از موضوع خبر دارند وقتي درباره باقر (نوه خامنه اي) حرف مي زنند از او به عنوان بچه يك ميليون پوندي سخن مي گويند.

رابطه مجتبي و حداد عادل( پدر زنش)

مجتبي خامنه اي داماد حداد عادل است. پس حداد عادل موفق مي شود به رياست مجلس شوراي اسلامي برسد. اما اين روابط فاميلي، نه تنها به قدرت سياسي ميدان مي دهد كه زمينه همكاري هاي مهم اقتصادي است.
در زمان آقاي خاتمي ايرانسل به مناقصه گذاشته شد. مجتبي خامنه اي به دنبال آن بود كه آفريقاي جنوبي كه به او پورسانت مي داد، برنده مناقصه باشد،اما در يك مناقصه آزاد، شركت ترك سل ، برنده مناقصه شد. مجتبي ناراحت مي شود و به آقاي خاتمي زنگ مي زند كه بگوييد :برنده مناقصه آفريقاي جنوبي شده است. آقاي خاتمي به سليماني مي گويد قانوني عمل كنيد. سليماني اعلام مي كند ترك سل قانونا برنده شده است.مجتبي دست به دامان حداد عادل مي شود. حداد به احمد توكلي مي گويد كه برنده شدن ترك سل خلاف امنيت ملي است و عليه دولت خاتمي تعداد زيادي مقاله نوشته مي شود. خاتمي زير بار نمي رود تا احمدي نژاد رئيس جمهور مي شود. اولين كاري كه احمدي نژاد مي كند اين است كه قرار داد را بدهند به وزارت دفاع و ام تي ان به صورت مشاركتي. و بدين ترتيب مجتبي از آفريقاي جنوبي پورسانت مي گيرد كه به حساب او در لندن ريخته مي شود. (رجوع شود به سخنراني هاي توكلي در اين مورد و همينطور به سخنراني هاي سليماني در سايت بازتاب در اينباره)
آقاي حداد به مجتبي مي گويد: من اين كار را براي تو كردم. حالا تو براي من يك كاري بكن. براي زمين من از قاليباف مجوز مسكوني تجاري بگير.
حداد عادل يك زمين 300 هزار متري كه انبار است را در شمال ميدان رسالت مالك است. اين زمين متري 200 هزار تومان مي ارزيد كه توسط قاليباف به يك ملك مسكوني - تجاري تبديل شد. در نتيجه اين عمل زمين 300 هزار متري انبار كه متري 200 هزار تومان مي ارزيد، يكباره به متري 3 ميليون تومان تبديل شد. در اين مورد علي اشراقي(نوه امام) مخالفت مي كند كه به توصيه مجتبي، توسط قاليباف، علي اشراقي هم معزول مي شود.
در حال حاضر بابت هر تلفن ايرانسل 2 تومان و بابت هر اس ام اس يك تومان به مجتبي مي رسد. اين علاوه بر پولي است كه از آفريقا به حساب اوپورسانت ريخته مي شود. هم چنين هر بشكه نفتي كه به چين و هند فروخته مي شود يك دلار به مجتبي مي رسد.
چندي پيش يك ميليارد و ششصد ميليون پوند كه به حساب مجتبي خامنه اي در لندن رفته بود به دليل آن كه معلوم نبود،از كجا آمده است توسط انگليس مصادره شد.
همينطور رجوع شود به مقالات بي بي سي درباره سعيد امامي و قتل هاي زنجيره اي كه در آن ها به 30 درصدي كه مجتبي بابت خريد اسلحه از روسيه كميسيون گرفته اشاره شده است.
گاهي ديده شده كه مجتبي دربعضي سفرها به خارج از ايران ماشين بنز سفارت را كه براي استقبال به پاي هواپيما آورده شده راسوار نشده و سراغ ماشين ساده تري را گرفته است. و گاه حتي حاضر نشده به هتل برود و در خانه كارمندان سفارت شب را خوابيده است.اين رياكاري براي پنهان كردن هزاران رازي است كه خامنه اي و خانواده اش از مردم ايران پنهان كرده اند.

ثروت مجتبي: 3 ميليارد دلار

2 ميليارد در لندن و سوريه و آفريقا
700 ميليون دلار ملك در سوريه ، ونزوئلا و لندن
300 ميليون دلار نقد (الماس و طلا و دلار)

مجتبي از سال 76 جايگزين حسن خامنه اي در نفت شد.
بابت خريد بنزين تا كنون از هر تن ،بين 5 تا 15 دلار حدود 1 ميليارد دلار پورسانت گرفته است.
در زمين :(يك قطعه 500هزار متري در مشهد مال اوست )
بزرگترين پاساژ و آپارتمان سازي مشهد مال مجتبي است. همه مشهدي ها آن را مي شناسند.
200 هزار متر زمين از قاليباف در تپه هاي عباس آباد گرفته است.
150 هزار متر شاپينگ در اكباتان ساخته شده كه مجوزش را از قاليباف گرفته (500 ميليون دلار سود داشته است)

آشنايي مجتبي با سعيد امامي:

همسر آقاي خامنه اي با مجتبي پسرش و سعيد امامي و همسر او با فالكوم دولت جمهوري اسلامي به مدت سه هفته به همراه محافظين به لندن مي روند. علت اين سفر، عمل معده مجتبي و عمل روده مادر او خجسته خانم است. در اين سفر زمينه هاي آشنايي نزديك مجتبي با سعيد امامي براي قتل هاي زنجيره اي فراهم مي شود.در خاطرات زن سعيد امامي آمده است:
سعيد امامي وقتي از لندن بر مي گردد ،با مجتبي خيلي دوست مي شود(و پايه قتل هاي زنجيره اي از سال 73 شكل مي گيرد.) سعيد امامي مسئول امنيت داخلي وزارت اطلاعات بود، از همان سال ها مخالفت با آقاي خامنه اي شكل ظاهري به خود گرفت. ابتدا لات هاي تهران را كشتند. محسني اژه اي و آقاي خوشبخت (پدر زن مصطفي خامنه اي )حكم قتل ها را صادر مي كردند و بچه هاي اطلاعات عمليات را اجرا مي كردند.

مجتبي و قتل هاي زنجيره اي:

بالاي دفتر آقاي خامنه اي در خيابان پاستور، مجتبي خامنه اي دو اتاق دارد كه ملاقات هايش را در آن جا انجام مي دهد. يكبار در همان اتاق ها به سعيد امامي مي گويد كه چرا همين كاري را كه با لات ها كردي ابا روشنفكرها نمي كني؟
سعيد امامي مي گويد : كتبي بنويس.
حجازي رئيس دفتر آقاي خامنه اي به دري نجف آبادي وزير اطلاعات وقت مي نويسد كه با درخواست هاي آقاي امامي موافقت كن. بعدها كه دري نجف آبادي متهم شد كه در قتل ها دخالت داشته است، گفت:در صورتي كه من دستگير شوم نامه حجازي را كه مخفي كرده ام، منتشر خواهد شد تا معلوم شود كه قتل هاي زنجيره اي دستور مجتبي بوده است. در نتيجه موضوع قتل هاي زنجيره اي نتوانست به گردن دري نجف آبادي بيفتد، اما كسي يقه مجتبي را هم نگرفت.
سعيد امامي تا زماني كه دستگير نشده بود هر يكشنبه بعد از ظهر از ساعت 4 تا 7 شب مجتبي را در همان دو اتاق بالاي دفتر رهبري ملاقات مي كرده است. مصطفي و مجتبي هر كدام 16 محافظ دارند كه غير از دو نفرشان ديده نمي شوند.
مجتبي درس طلبگي خوانده است و در حال حاضر گاهي در قم درس طلبگي مي دهد.هنگامي كه او مشغول درس دادن است 8 نفر از طلبه ها از او محافظت مي كنند.

مجتبي و انتخابات جديد:

در مورد انتخابات تز مجتبي اين بود: طرفداران مخالف سوسولند.دو تا باطوم بخورند در مي روند. تزي كه جواب نداد.
پس از انتخابات وقتي شعار (مجتبي بميري، رهبري رو نبيني) بر سر زبان ها افتاد ، بسياري از زندانيان سياسي شلاق خوردند تا كسي يا كساني كه اين شعارها را بر سر زبان ها انداخته بودند، شناسايي شوند. تصور دفتر رهبري و خود مجتبي اين بود كه نام او هر چه كمتر بر سر زبان ها بيفتد، راحت تر مي تواند به كارهايش ادامه بدهد.حيرت مجتبي و دفتر رهبري اين بود كه نام مجتبي را چه كسي بر سر زبان ها انداخته است.چرا كه مجتبي تا قبل از انتخابات اخير بيشتر پشت پرده بود.
در حال حاضر بعد از خامنه اي ،مجتبي پر قدرت ترين شخص ايران است كه با هماهنگي سپاه، فرمانده اصلي كودتاي پس از انتخابات است. مجتبي در بعضي از موارد حتي بر خلاف نظر پدرش علي خامنه اي رفتار مي كند. به عنوان مثال در آبان ماه سال 1388 به رئيس دادگاه مربوط به متهمين تجاوز و شكنجه در كهريزك توسط فيروز آبادي اطلاع داده شد كه آقاي خامنه اي دستور آزادي متهمين كهريزك را داده است. متهمين آزاد مي شوند، اما رئيس دادگاه از لاريجاني رئيس قوه قضائيه مي پرسد : چرا بيت رهبري از طريق شما به من امر نكرده اند؟
لاريجاني اظهار بي اطلاعي مي كند اما اصرار مي كند كه قضيه را مسكوت بگذارد تا از شخص آقا بپرسد. و مي گويد قرار است پس فردا شرفياب شوم. دو روز بعد از آقاي خامنه اي مي پرسد: كه چرا از طريق من به رئيس دادگاه ابلاغ نفرموديد؟
خامنه اي اظهار بي اطلاعي مي كند و مي گويد من چنين دستوري نداده ام. فيروز آبادي كه در آن لحظه براي بازديد در قزوين بوده است احضار مي شود و با هليكوپتر خودش را به بيت مي رساند.خامنه اي از او مي پرسد: تو چنين دستوري داده اي؟
فيروز آبادي مي گويد: بله من گفتم.
خامنه اي مي پرسد:از چه كسي چنين دستوري گرفتي؟
فيروز آبادي مي گويد اجازه بدهيد خصوصي عرض كنم.خامنه اي به او حكم مي كند تا فوري گزارش دهد. و او مي گويد: آقا مجتبي فرمودند.و دوباره خامنه اي دستور دستگيري مجدد متهمين كهريزك را صادر مي كند.

در مورد انتخاب شدن احمدي نژاد هم قصه از اين قرار بود كه كروبي در موقع شمارش آرا خوابش برد و وقتي از خوا ب برخاست احمدي نژاد از او پيشي گرفته بود.قاليباف نيز نقل مي كند كه قرار بود من رئيس جمهور شوم اما يكباره عنايت آقا از من برداشته شد.در همه موارد اين مجتبي بوده است كه به سپاه و بسيج مي گفته است كه آقا مي خواهد شما به چه كسي راي بدهيد. اين موضوع را كروبي پس از انتخابات احمدي نژاد در دور اول افشا كرد.
تا پيش از انتخابات، مجتبي خامنه اي به عنوان نفر دوم دفتر رهبري، تنها براي سياسيون درجه اول نظام شناخته شده بود، اما حوادث بعد از انتخابات رياست جمهوري 1388 نام مجتبي را به عنوان عامل اصلي كودتا بر سر زبان ها انداخت.

مجتبي و وليعهدي او:

بسياري معتقد بودند كه آقاي خامنه اي براي بعد از خودش به شاهرودي فكر كرده است.زيرا خامنه اي نمي تواند با جانشيني مجتبي پسرش احساس نظام پادشاهي يا موروثي را براي مردم تداعي كند.
موضوع جانشيني پسر به جاي پدر حتي در زمان خميني هم مطرح شد.عده اي به خميني پيشنهاد كردند كه احمد آقا پسر او پس از خميني جانشين او باشد. خميني خود بيش از هر كسي مخالف بود. او صراحتا به هاشمي رفسنجاني گفت: هر كس را مي خواهيد به جز احمد جانشين من كنيد اما در حق من چنين جفايي را نكنيد. نگذاريد مردم بگويند مثل شاه قدرت از خودش به پسرش ارث رسيد.
اما عده اي و كم كم حتي مردم اين فرض را پذيرفته اند كه در جمهوري اسلامي هر چيز مي تواند اتفاق بيفتد. انتشار يك وصيت نامه پس از مرگ خامنه اي، و يا حتي يك كودتاي نظامي توسط سپاه، با اعلام مريضي نا بهنگام خامنه اي مي تواند قدرت را به طور كامل در اختيار مجتبي قرار دهد.مجتبي در حوزه علميه درس خارج خوانده است و در مدرسه گلپايگاني درس فقه مي دهد.او بيش از هر كسي روي پدرش اثر دارد.در بيت رهبري كارهاي مختلف بين پسران خامنه اي تقسيم شده است.سهم مجتبي مسئوليت سازمان هاي نظامي و امور اقتصادي و امور شخصي خامنه اي است.

مصطفي خامنه اي:

با آن كه مصطفي پسر اول و ارشد خامنه اي است اما مجتبي گوي سبقت را از او ربوده است. شركت مخابرات كه به سپاه داده شد، دعواي مجتبي و مصطفي بوده است.چون مجتبي ايرانسل را داشت.، مصطفي رفت تا از طريق سپاه مخابرات را صاحب شود و چون كسي از سپاه حساب پس نمي خواهد، پس مصطفي پشت سپاه مي تواند خود را مخفي كند.
مصطفي نيز درس طلبگي خوانده است.و اگرچه در حاشيه مجتبي به سركوب مشغول است اما علاقه او بيشتر به امور اقتصادي است.در ايران هر پژويي كه فروخته مي شود ،حدود 150 هزار تومان سهم مصطفي است.تا به حال در ايران 2 ميليون پژو فروخته شده.فراموش نشود در ايران سالانه بيست و چند هزار نفر در تصادفات مي ميرند و بخش عمده آن به وضعيت بد ماشين هاي در حال تردد بر مي گردد كه صرفا براي سود بيشتر آقا زاده ها توليد مي شوند ، نه براي مصرف بهينه مصرف كنندگان.
مصطفي در طلبگي درس خارج خوانده و اصول و فقه درس مي دهد. همسر مصطفي، دختر آيت اله خوشوقت است كسي كه حكم قتل ها را به همراه محسني اژه اي در مورد ترور لات ها صادر كرد. مصطفي صاحب يك فرزند به نام جواد است.و مسئوليت سازمان هاي مذهبي در بيت رهبري با اوست.

ثروت مصطفي: يك ونيم ميليارد دلار

1 ميليارد در حساب بانكي آفريقاي جنوبي و سوريه
400 ميليون دلار ملك در آفريقاي جنوبي و آلمان
100 ميليون دلار الماس و پول نقد در تهران

قرار داد پژو در زمان نجات حسينيان وزير صنايع سنگين بسته شد. سال هاي اول سودي در كار نبود تا غروي آمد.بعد ايران خودرو زير نظر مصطفي كار مي كرد.دو ميليون پژو فروختند.150 هزار تومان بابت هر پژو به مصطفي رسيد. پسر محمدي گلپايگاني كه در فرانسه درس حقوق مي خواند، مسئول اداره پژو و امور ايرباس در فرانسه شد. وقتي پسر محمدي گلپايگاني به تهران آمد كار را به خود مصطفي منتقل كرد.

امور اقتصادي ديگر مصطفي:

مصطفي در شهر تهران كار خريد و فروش زمين مي كرد و مي كند.
دعواي رفيق دوست در سال 74 و 75 دعوا سر تقسيم پول با بچه هاي خامنه اي بود و در همين رابطه خدا داد را دستگير كردند.
شركت خط هوايي كاسپين كه ده هواپيما دارد زير نظر مصطفي كار مي كند.ابتدا زير نظر رجبي نامي كار مي كرد كه رجبي را بيرون كردند.
واردات بي ام و نيز مال مصطفي است.
يك ماجراي باور نكردني :هواپيماي پادشاه بورناي را به مبلغ 100 ميليون دلار خريدند. مصطفي و گلپايگاني و پسر گلپايگاني براي معامله به سفر رفتند. يك سوري دلال معامله بود.70 ميليون دلار پول نقد داده شد. اما دلال سوري پول را خورد و هواپيما را هم نداد و در دنيا گم و گور شد.عده اي هم مي گويند گلپايگاني سر مصطفي كلاه گذاشته است.
پروژه مصطفي اين است: هر ايراني يك پژو.

مسعود خامنه اي:

متولد 1353 است.همسر او سوسن خرازي فرزند آيت اله خرازي و خواهر صادق خرازي است. پس از انتخابات خانواده آيت اله خرازي بابت آبرويي كه از آن ها به سبب حوادث پس از انتخابات رفته است ، مساله دار شده اند و سوسن خرازي به خانه پدري بر گشته و در شرف طلاق از مسعود است. مسعود بيش از برادران ديگر خود روشنفكر نشان مي دهد.او در دانشگاه درس حقوق خوانده و مسئوليت بنيادها در بيت رهبري و مسئول سايت خامنه اي است.

ثروت مسعود: 500 ميليون دلار

400 ميليون دلار حساب بانكي در فرانسه ، لندن ، سوريه
100 ميليون دلارنقد در تهران
واردات رنو مال مسعود است. قرارداد رنو زمان خاتمي بسته شد.بچه هاي وزارت صنايع داشتند قرارداد رنو را مي بستند كه توسط احمد توكلي جلوگيري شد . وقتي ميثم وارد قرارداد شد، احمد توكلي گفت: مشكلي ندارد و مساله حل شده است.
محمد خامنه اي برادر خامنه اي براي امضاي قرارداد با مسعود به پاريس رفت. موقع افتتاح خط ، مسعود و محمد خامنه اي نيز حضور داشتند.
مسعود خلباني بلد است.و مي تواند است با فالكوم پرواز كند.

ميثم خامنه اي:

متولد سال 1357. همسر او لولاچيان فرزند يك بازاري است. ماشين ال90 رنو توسط مسعود خامنه اي و عمويش محمد خامنه اي تا سالي صد هزار مورد وارد ايران مي شود و بابت هر ماشين 500 هزار تومان به ميثم و عمويش مي رسد.ميثم الهيات خوانده است و اكنون در دفتر خامنه اي كار مي كند.مسئوليت ستاد اجرايي بيت رهبري با ميثم است.

ثروت ميثم:200 ميليون دلار

در حساب سوريه: 190 ميليون دلار
نقد: 10 ميليون دلار

بشري خامنه اي:

متولد 1359. شوهر او پسر محمدي گلپايگاني (رئيس دفتر خامنه اي) است.سن او 2 سال از انقلاب كمتر است و مثل خواهرش هدي قد بلند و لاغر است و موهاي بوري دارد. او وقتي به مدرسه مي رفت 2 محافظ تا بيرون آمدن او از مدرسه پشت در مي نشستند.بشري خامنه اي با زن طائب رفت و آمد داشت. يك روز بشري به خانه طائب مي رود و مي بيند تن زن طائب سياه است.از او علت را مي پرسد و زن طائب به گريه مي زند و درد دل مي كند كه ديشب طائب اسلحه را روي سر من گذاشته بود و مي گفت كه اعتراف كن كه با برادرت رابطه جنسي داشته اي.اگر اعتراف نكني شليك مي كنم.و بعد هم مرا زد.اين داستان توسط بشري به گوش خامنه اي مي رسد و منجر به اخراج طائب براي مدتي كوتاه از بيت رهبري مي شود.
ثروت بشري: 100 ميليون دلار نقد(كه از بيزينس به دست نيامده و هديه پدر است.)

هدي خامنه اي:

متولد 1360همسر پسر برادرآقاي كني است.علاقه او و خواهرش مثل علاقه دو زن معمولي به آرايش و تغيير لباس است.در مهماني هاي زنانه بادامن كوتاه حاضر مي شوند. تا پيش از انتخابات يك آرايشگاه مشهور در خيابان فرشته را قوروق مي كردند تا آرايش موهاي خود را تغيير دهند.اما از زمان انتخابات به بعد اتاقي در دفتر رهبري به يك آرايشگاه تبديل شده تا امنيت دختران و عروسان خامنه اي در فضاي نا امن بعد از انتخابات بيشتر شود.
ثروت هدي: 100 ميليون دلار نقد( از پدر هديه گرفته است.)

برادران خامنه اي:

حسن برادر خامنه اي 500 ميليون دلار ثروت دارد كه 400 ميليون آن در سوريه و لندن 20 ميليون دلار نقد در تهران 80 ميليون دلار در حساب لندن و دبي است .او مدتي در وزارت ارشاد مسئول سانسور و مدتي در وزارت نفت مسئول نظارت بر فروش و حمل و نقل نفت بوده است.

محمد برادر خامنه اي 100 ميليون دلار ثروت دارد.
هادي خامنه اي كه در دوره شاه به 3 سال زندان محكوم شده بود به دليل فاصله اش از اين خاندان منزه تر زندگي مي كند.او جزء طيف اصلاح طلبان است و سردبير روزنامه حيات نو است ، كه گاهي روزنامه اش هم توقيف مي شود.

ثروت هاي حاشيه اي و ناگهاني خانواده خامنه اي:

در زمان نوربخش به شركتي كه مال محمدي گلپايگاني و پسرش بود و به همراه بچه هاي سپاه و با مديريت قاسم سليماني اداره مي شد ارز داده مي شد و در دبي مي فروختند. اين ها ارز را مي خريدند به 400 تومان و يك بار سه روز بعدش فروختند به800 تومان. 5 ميليارد دلار ارز به طور ناگهان دو ونيم ميليارد دلار سود كرد. از طرف قوه قضائيه هفت هشت نفر در اين رابطه دستگير شدند كه سليماني از طرف آقاي خامنه اي آن ها را آزاد كرد.(دوره آقاي خاتمي بود و شاهرودي را تهديد كردند تا آن ها را آزاد كنند.)
از قرارداد هاي اسلحه: (تانك و موشك و ضد هوايي)
فقط 10 ميليارد دلار با چين معامله اسلحه شده است (3 ميليارد دلار كميسيون گرفته شده، چون كميسيون قرار داد اسلحه بالاست)
11 ميليارد دلار از روسيه اسلحه خريده شده است. (3 ميليارد دلار كميسيون گرفته شده است.)

حدود دو و نيم ميليون بشكه نفت ايران روزانه فروش مي رود كه يك ميليون ونهصد هزار بشكه آن از طرف خامنه اي فروخته مي شود.بابت حمل و نقل هر بشكه نفت 5 سنت كميسيون بر مي دارند.
بعضي از پول ها هم براي پروژه هاي سري است و كسي حسابش را ندارد. :پروژه هاي اتمي/ نظامي /حزب اله /و پروژه هاي خارج از كشور. مثلا مي گويند 20 ميليون دلار مي خواهيم.نصفي اش را خرج مي كنند و نصفي اش را خودشان بر مي دارند.
حالا معلوم است كه چرا خامنه اي كه با روضه اباعبدالله سر كار آمده است براي كدام منافع به راحتي در روز عاشورا آزاديخواهان و حتي عزاداران حسيني را مي كشد.

عاشوراي سال 1388
محسن مخملباف


عکس - کتک زدن یک جوان معترض در وسط خیابان .




آنچه بر این ملت گذشت را فراموش نکنیم تا دوباره مجبور به تکرار آن نشویم .


سرنوشت محتوم خامنه ای و ملیجکش - کاری از نیک آهنگ




حسین طائب یا سلطان سکس جمهوری اسلامی کیست ؟


آشنایی با سلطان سکس، حجت الاسلام حسین طائب

نام : حسن
شهرت: طائب
سال تولد: 1342
محل تولد: تهران
معروف به حسین طائب و میثم

حسن طائب، پس از تصدی مسئولیت‌های مختلفی چون معاونت فرهنگی ستاد مشترك و فرمانده دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع)، به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج رسید. در تیر 1387 با توجه به آنچه رویكرد جدید نیروی مقاومت بسیج در تعمیق موضوعات فرهنگی و عقیدتی خوانده شد، طائب فرمانده نیروی مقاومت بسیج شد.

تحصیلات:
دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه طائب در مدارس محله “17شهریور تهران” طی شد. در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و فعالیت زیادی در سرکوب و بازجویی های تمام عیار نیروهای وابسته به گروه مجاهدین خلق (موسوم به منافقین ) داشت.
وی همزمان با انجام ماموریت برای سپاه و وزارت اطلاعات، در حوزه‌های علمیه تهران، قم و مشهد دروس طلبگی خواند. وی در دروس فقه و اصول استادانی چون شیخ جواد تبریزی، فاضل لنكرانی و خامنه ای هم حضور یافته است.

عضویت در سپاه:
سال 1361، حسن طائب در نوزده سالگی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. شروع فعالیت او در سپاه منطقه 10 تهران بود، اما ادامه مسئولیت در سپاه با فراز و نشیب همراه بود و طائب از مسئولیت در سپاه قم تا سپاه خراسان رضوی و سپس تا معاونت ضدجاسوسی در وزارت اطلاعات پیش رفت.
مسولیت او در وزارت اطلاعات با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و وزارت علی فلاحیان مصادف بود. طائب در این زمان بود که با تشکیل پرونده ای در خصوص مفاسد یکی از فرزندان رییس جمهور وقت، مورد غضب قرار گرفت و از وزارت اطلاعات اخراج شد. این دردسر شغلی، بلافاصله به مشکل جسمی انجامید و طائب جوان را به سکته ی قلبی مبتلا ساخت.
حسن طائب، بعدا مدتی معاونت هماهنگ‌كننده دفتر خامنه ای و مدتی بیش از سه سال معاونت فرهنگی ستاد مشترك سپاه و نیز فرماندهی دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین را برعهده گرفت تا در پله ما قبل فرماندهی بسیج، جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج را تجربه کند.
سرکوب تظاهرات مسجد قبا توسط قرارگاه ثارالله که زیر نظر طائب می باشد صورت گرفت. دستگیر شدگان آنروز با ون های سیاه رنگی از صحنه منتقل شدند که این ون های سیاه انحصاراً متعلق به قرارگاه ثارالله می باشد. بازداشتی ها از محل دستگیری به مرکز قرارگاه ثارالله در خیابان سئول انتقال داده شدند.

در این مرکز یکی از وحشتناک ترین زندانهای حکومت وجود دارد که به زندان ابوغریب معروف است. طائب شخصاً بازجویی برخی از این افراد را بر عهده داشته و بقول خودشان دنبال لیدرهای تظاهرات می گشته اند تا از طریق آنها شبکه سازماندهی کننده پشت تظاهرات را کشف کنند. در بین بازداشتی ها ترانه موسوی بدلیل تشابه اسمی با میرحسین موسوی مورد توجه طائب قرار گرفته و از نیروهایش می خواهد که وی را برای بازجویی به اطاق شکنجه ببرند.
محوطه بازداشتگاه از اطاقهای شکنجه و بازجویی جدا است و زندانی ها در درب ورودی ساختمان بازجویی به بازجویان تحویل داده می شوند و بجز بازجویان هیچ یک از زندانبانان و پرسنل بازداشتگاه اجازه ورود به این ساختمان را نداشته و اساساً نمی دانند که در آنجا چه می گذرد و برای شکنجه از چه تجهیزاتی استفاده می شود.
ترانه موسوی توسط افرادی که در این مجموعه کار می کنند برای آخرین بار به هنگام تحویل به ساختمان بازجویی دیده شده است و بر خلاف سایر زندانیان که بعد از شکنجه و بازجویی دوباره به بازداشتگاه عودت داده می شوند، هرگز به بازداشتگاه بازگردانده نشد. روز بعد نام وی بدستور طائب از لیست بازداشتی ها حذف می گردد، در صورتیکه اینکار خلاف بوده و ضرورتی نداشته است، افراد عادی و ارگانها و نهادهای حکومت دسترسی به این لیست ندارند و فقط اطلاعات رهبری است که می تواند بنا به ضرورت لیست زندانیان ابوغریب را مطالبه کند.

دو چیز مسلم است، طائب دستور داده که ترانه موسوی را برای بازجویی نزدش ببرند و دیگر اینکه ترانه موسوی بعد از آن ناپدید شده است. حتی اولین خبرها از این موضوع نیز بطور غیرمستقیم توسط پرسنل همین بازداشتگاه به بیرون درز داده شد، آنها اطمینان یافته بودند که دلیل برنگشتن ترانه به بازداشتگاه، سوء استفاده جنسی طائب از این دختر مظلوم است.
بعد از ارسال نامه افشاگرانه کروبی به هاشمی و ارجاع این نامه توسط هاشمی به شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه، طائب در جریان این پیگیری قرار گرفته و بشدت وحشت کرده و در صدد چاره جویی بر می آید و به این ترتیب با یاری گرفتن از خانواده باجناقش بعنوان بازیگر، تلاش می نماید در جمعی خصوصی و خانوادگی صورت مسئله ای بنام ترانه موسوی را پاک کند. فیلمی که از تلویزیون پخش شد بسیار احمقانه تدوین شده بود.
در ابتدا فردی که در واقع از پرسنل نیروی انتظامی است ولی بعنوان کارشناس ثبت احوال معرفی می شود بطور قاطع می گوید که فقط 3 ترانه موسوی وجود دارد، بجز یکی که 2 ساله است دو نفر دیگر یکی در فرانسه متولد و همانجا زندگی می کند و ترانه موسوی سوم نیز از کشور خارج و دیگر بازنگشته است. بلافاصله گزارشگر برنامه را با مصاحبه با مادر ترانه موسوی ادامه می دهد و وی می گوید که دخترش در کانادا زندگی می کند و آخرین بار نیز سال گذشته به ایران سفر داشته است.
در اثر نادانی خودشان بقدری بینندگان را کم شعور فرض کرده اند که فکر نکرده اند اظهارات قاطع کارشناس ثبت احوال با گفته های مادر ترانه در تضاد کامل است. دختر وی نه دو ساله است و نه در فرانسه زندگی می کند و نه اینکه از کشور خارج و دیگر بازنگشته است، دختر وی هیچکدام از این فقط 3 ترانه نیست، دختر او در کانادا زندگی می کند و مرتباً به ایران رفت و آمد می نماید، یعنی یک ترانه جدید و چهارم.

طائب همچنین تنها کسی از مسئولین نظام بود که موضع گیری بسیار احمقانه ای در برابر نامه کروبی از خود نشان داد، در حالیکه همه دیگر افراد، موضوع تجاوز را از پایه و اساس تکذیب و دامن حکومت را از چنین اتهاماتی مبرا می دانستند، طائب مطرح کرد که برای اثبات تجاوز در زندان، مدعی باید 4 شاهد عادل معرفی کند وگرنه بجرم اتهام زنی 80 ضربه شلاق خواهد خورد.
تقریباً بچه های کلاس اول دبستان هم اگر بخواهند نقاشی یک زندانی را بکشند او را با چشم بند و دست بند می کشند، زندانی که با چشمان و دستان بسته در چنگ بازجویان بیرحم گرفتار گردیده و برای درهم شکستن شخصیتش از سوی آنان مورد تجاوز قرار گرفته از کجا باید 4 شاهد عادل برای اثبات جنایتی که بر علیه اش صورت گرفته بیاورد؟ او حتی نمی داند کجا و توسط چه کسی مورد تجاوز قرار گرفته است، ولی نظام بدون نیاز به شاهد دقیقاً می داند در مورد کدام زندانی چنین حکمی را داده است.
طائب با تکیه بر تجربیاتش در وزارت اطلاعات بهترین راه رفع اتهام از خود را منحرف کردن موضوع از طریق یک سناریوی جایگزین دید. وی که با نام میثم سالها مسئول بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بوده بخوبی با این روش آشنا است. در زمان تصدی وی بارها از سناریوهای جعلی برای هدایت افکار عمومی استفاده شده بود.

معروفترین آنها در مورد انفجار حرم امام رضا بود که توسط وزارت اطلاعات طراحی و اجرا و منجر به کشته شدن 26 نفر و مجروح شدن بیش از 370 نفر شد. این انفجار با هدف ایجاد تنفر عمومی از مجاهدین خلق و فشار بر کشورهای غربی برای قطع حمایت و اخراج آنها بود. شاید اگر موضوع قتلهای زنجیره ای و رسیدگی به پرونده آن پیش نمی آمد هرگز این حقیقت برملا نمی شد. وزارت اطلاعات برای اجرای این سناریو از یک زندانی بنام مهدی نحوی استفاده کرد.
وی تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفت. مهدی نحوی را به صورت فردی مجروح در اثر اصابت گلوله گریم کردند و سپس در بیمارستان مصاحبه‌ای تصویری با وی انجام دادند و وی، که گویا در آستانه مرگ بود، بمب‌گذاری در حرم را متقبل ‌شد. سپس، نحوی را با اتومبیل به تهران پارس بردند و او را آزاد کردند. کمی پس از آزاد شدنش، او را به محاصره گرفتند و به گلوله بستند. نحوی کشته شد.

همان شب خبر درگیری مسلحانه در تهران پارس و مجروح شدن و اندکی بعد مرگ عامل بمب‌گذاری در حرم رضوی، به همراه مصاحبه نحوی، از تلویزیون پخش شد. مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغ ‌ترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده می‌شود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده می‌شود که می‌خواهند او را فراری دهند.
مهدی نحوی، جوان بی‌تجربه‌ای که گمان می‌کند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده می‌شود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم، به امید رهایی و بی‌خبر از سناریوی طراحی شده، شتابان می‌دود. چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست می‌دهند.

نحوی همچنان شتابان می‌دود، اما گلوله‌ها امان نمی‌دهند و او نقش بر زمین می‌شود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحه‌ای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بوده‌اند.
ماجرا به اندازه‌ای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمی‌کند. مصاحبه تلویزیونی قبل از کشتن مهدی نحوی انجام شده بود ولی بعد از کشته شدن وی پخش گردید و گفته شد که لحظاتی پس از مصاحبه و اعتراف به اینکه بدستور مجاهدین خلق حرم را بمب گزاری کرده در اثر جراحات وارده مرده است .مورد بعدی قتل 3 کشیش ارمنی بود (كشیش هائیك هوسپیان مهر، كشیش مهدی دیباج و اسقف میكائیلیان) که بنا به ابتکار شخص طائب انجام و متعاقباً باز هم یک سناریوی تلویزیونی ساختگی. برای اجرای این نمایش از 3 دختر بنام های فرحناز انامی، بتول وافری و مریم شهبازپور برای محاكمه استفاده شد.

رهبرپور (رئیس دادگاههای انقلاب تهران) قاضی پرونده قتل كشیش های مسیحی بود. رهبرپور پس از اجرای محاکمه ساختگی و شوی تلویزیونی، در زمان اعلام حكم آنها گفت: براساس قوانین اسلام حکم اعدام می‌توانست در مورد این 3 منافق اجرا شود اما به لحاظ ارزشی كه اسلام برای زن قائل است با تخفیف اعدام، مورد تبعید و زندان در خصوص این منافقین صادر شد. همچنین در مورد قتل نویسنده نامدار سعیدی سیرجانی موضع رسمی نظام این بود که وی به مرگ طبیعی درگذشته است تا آنکه سعید امامی در جریان بازجویی هایش گفت: «سیرجانی در اواخر کار واقعا بریده و بیمار شده بود.

شاید هم تیم فنی در تعزیر وی بسیار زیاده روی نموده بود. حال سیرجانی خوب نبود و ضبط ویدئویی نیز دیگر موثر نبود. یک ماه دیگر وی را در خانه نگهداری کردیم تا که قرار بر حذف وی گرفته شد. آقای محسنی خود از آیت الله خوشوقت حکم حذف سیرجانی را گرفت که همان شب پس از آن که به اطلاعم رسید، با اکبر خوش کوش و یدالله رفتیم به خانه ی امن. پرسنل عملیات را فرستادیم. آن ها که از خانه رفتند، یدالله قرص آرام بخشی به وی داد و بعد با آمپول هوا کارش را تمام کرد !




اسلحه ای که مزدوران سردار احمدی مقدم بوسیله آن جوانان را سوراخ سوراخ کردند .





گان شات نیروی انتظامی ... تفنگ ساچمه ای ... سردار احمدی مقدم ... تیر اندازی به جوانان ... زخمی کردن معترضان ... کشتن مردم

ناگفته های اعدامهای 67 - جنازه‌ها را با ماشین حمل گوشت جابه‌جا ‌کردند



روز آنلاین - در سه راه افسريه در جنوب شرق تهران جاده ای است به نام بلوار امام رضا که سرآغاز جاده تهران مشهد است. پانزده شانزده کيلومتر که در اين جاده حرکت کنيد در سمت چپ‌ چند گورستان می بينيد که به اقليت‌های مذهبی تعلق دارد. یکی از این گورستان ها هم به گورستان خاوران است؛ جایی که از 20 سال پیش،شاهد رفت وآمد سوگوارانی است که گل های پرپرشده خود را روی قبرهایی می ریزند که نام صاحب آنها،روشن نیست.گورستان جمعی زندانیان سال 67؛آنان که پس از دادگاه هایی چند دقیقه ای،حکم مرگ گرفتند و تیرها که تمام شد در شوفاژخانه های زندان اوین بردارشدند.

کل گورستانی که اعدام شدگان در آن خفته اند به محوطه ای در ابعاد حدود سی متر در شصت متر خلاصه می شود و در واقع چيزی جز زمينی خاکی نيست، هرچند، بعضی از خانواده ها سنگ قبرهای نمادين و فرضی در جاهايی نصب کرده اند. دو سه سنگ قبر هم هست که می گويند کسانی که آنها را آنجا گذاشته اند به نحوی اطمينان حاصل کرده اند که اعدامی مورد نظرشان در آنجا مدفون شده است.

گورستان خاوران در گذشته ها تنها محل دفن بهایيان بود اما اکنون بخشی از آن به عنوان مدفن کسانی شناخته می شود که طی اعدام دسته جمعی شمار زيادی از زندانيان سياسی در تابستان 1367 جان خویش را از دست دادند. اعدام‌هایی که به حکم آیت‌الله خمینی انجام گرفت و بهانه آن نیز، انجام عملیات "فروغ جاویدان" از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ذکر شد. عملیاتی که پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی و اعلام آتش‌بس انجام گرفت. اما هنوز برای بسیاری این سئوال وجود دارد که اگر بهانه اعدام‌ها، این عملیات بود، چرا زندانیانی که از سال ها پیش درزندان به سر می بردند ـ از مجاهد و چپ ـ اعدام شدند؟

"رينالدو گاليندو پل"، گزارش‌گر ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در آن زمان شمار زندانيان سياسی را که اعدام شدند، 1879 نفر اعلام کرد، "سازمان عفوبین‌الملل" اما تعداد زندانیان اعدامی را بیش از 2500 نفر اعلام کرده و آیت‌الله العظمی منتظری با ذکر این نکته که تعداد دقیق اعدام‌شدگان را در خاطر ندارد، تعداد آنان را 2800 یا 3800 نفر اعلام کرده بود. هرچند آماری که گروه‌های سياسی ايرانی منتشر کرده‌اند، بسيار بيش از اينهاست. از جمله می‌توان به لیستی که توسط سایت "عصرنو" منتشر شده، اشاره کرد که کامل‌ترین لیست در این زمینه است و تاکنون اسامی 4484 نفر از اعدام‌شدگان را منتشر کرده است.

(http://asre-nou.net/1381/bahman/13/m-asami-gatlha.html)

محمدجواد لاریجانی، همان زمان در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی گفته بود:" فکر نمی‌کنم [اعدامی‌ها] تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا می‌دهیم."

تابستان 67

همه چیز از تابستان سال 67 آغاز شد. سالی که با توجه به شرایط کشور، آیت‌الله خمینی، قطعنامه 598 را پذیرفت و از آن با عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کرد. چندی پس از پذیرش قطعنامه، سازمان مجاهدین خلق، در مرزهای ایران و عراق دست به عملیاتی نظامی زد. این عملیات اما با شکست مواجه شد و بسیاری از نیروهای مهاجم، کشته یا توسط نیروهای جمهوری‌اسلامی اسیر شدند. اعدامیان اما در این عملیات حضور نداشتند؛برخی از زندانیان باقیمانده از آن دوران نیز گفته اند که کسی در زندان از این عملیات خبر نداشت،چراکه سه ماه قبل از اعدام ها،همه ملاقات ها قطع شده بود.

مقامات جمهوری‌اسلامی اما تاکنون درباره اتفاقات سال 67 سکوت کرده‌اند و جز در موارد معدودی، حرف و سخنی از این واقعه به میان نمی‌آید. تنها منبع رسمی که درباره اعدام‌ها سخن گفته، خاطرات آیت‌الله منتظری است که به برخی از مکاتبات و اتفاقاتی که در این زمینه رخ داده، اشاره دارد.

آن‌گونه که ایت‌الله منتظری نوشته است، پس از عملیات مجاهدین، آیت‌الله خمینی، با نوشتن نامه‌ای دستور بررسی مجدد پرونده زندانیان را می‌دهد و می‌نویسد:" کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اكثريت آقایان حجه‌الاسلام نيری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد." گرچه آیت‌الله منتظری در انتساب این نامه به آیت‌الله خمینی تشکیک می‌کند و آن را مربوط به سیداحمد خمینی می‌داند.

یرواند ابراهامیان، در این باره می‌نویسد:" در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن ها قطع شد. تلويزيون ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامه‌ها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياط ها ممنوع شد."

اما برخی دیگر از زندانیان آن سال‌ها، روایتی دیگرگونه از ماجرا دارند. محسن خاتمی، از اعضای حزب رنجبران، در این باره می‌گوید:" اواخر خردادماه بود که توسط یک منبع موثق پیغامی به نقل از یکی از بستگانم به من منتقل شد. مرحوم ایت‌الله جزایری از بستگان نزدیک من بود که در زندان هم تلاش زیادی برای شکستن حکم من انجام داده بود. با تلاش‌های او، بعد از اینکه 5 سال زیر حکم اعدام بودم، حکمام به حبس ابد تغییر یافت. آیت‌الله جزایری اواخر خرداد یا اوایل تیرماه برای من پیغام فرستاده بود که مواظب باشید، کشتار بزرگی در راه است. چندی پس از آن همه ملاقات‌ها و ارتباطات ما با جهان بیرون کاملا قطع شد. به ما گفته بودند چون قرار است پرسنل زندان اوین به جبهه‌ها فرستاده شوند، این اتفاق افتاده است."

وی درباره اینکه چه زمانی در زندان متوجه شد که اتفاقی در راه است، به روز می‌گوید:" به ما خبر رسید که یکی از اعضای حزب توده به نام «کیومرث زرشناس» اعدام شد. وی از جمله افرادی بود که با توجه به تحلیل حزب توده ایران، همواره از جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد. با توجه به پیغامی که به من رسیده بود و سپس شنیدن خبر اعدام زرشناس، حدس زدیم باید اتفاقی در راه باشد، هر چند تصور نمی‌کردیم ابعاد فاجعه تا این حد گسترده باشد."

گفته می‌شود کمیسیونی سه نفره ـ شامل حسین‌علی نیری، مرتضی اشراقی و مصطفی پورمحمدی ـ وظیفه داشتند که با زندانیان مصاحبه کنند. این مصاحبه در اکثر موارد به صورت کتبی و گاهی، شفاهی بود. درباره رفتار این کمیسیون نوشته‌اند:" حجت الاسلام نيرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سياسى) وارد کند. در حاليکه آيت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپيمايد."

آن‌گونه که یرواند ابراهامیان به نقل از برخی شاهدان این واقعه می‌نویسد،ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسی‌شان سئوال می‌شود و اگر کسی می‌گفت «مجاهدین»، بلافاصله به اعدام محکوم می‌شد؛چرا که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین ذکر می‌شوند و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و«پافشاری بر نفاق» تصور می‌شد. کسانی که پاسخ داده بودند «منافقین» با سئوال‌های دیگری روبرو می‌شدند. سئوالاتی هم‌چون «آيا حاضريد در مصاحبه تلويزيونى منافقين را محکوم کنيد؟»، «آيا حاضريد طناب دار را به گردن يک عضو فعال منافقين بيندازيد؟»،«آيا حاضريد ميدان‌هاى مين گذارى شده را براى ارتش اسلام پاکسازى کنيد؟» و ...

سئوالاتی که از نیروهای عضو گروه‌های چپ پرسیده می‌شد،اما متفاوت بود. برخی سئوال‌هایی که از چپ‌ها پرسیده می‌شد، بدین شرح بود: «آيا شما مسلمانيد؟»، «آيا به خدا اعتقاد داريد؟»، «آيا به بهشت و جهنم معتقديد؟»، «آيا محمد را به‌عنوان خاتم انبياء قبول داريد؟»، «آيا در ماه رمضان روزه مى گيريد؟»، «آيا قرآن مى خوانيد؟»، «آيا هر روز نماز مى خوانيد؟»، «آيا ترجيح مى دهيد با يک مسلمان هم بند شويد و يا يک غيرمسلمان؟»، «آيا حاضريد زير ورقه اى را داير بر اينکه به خدا، به پيغمبر، به قرآن و به روز رستاخيز ايمان داريد امضا کنيد؟» و «آيا در خانواده اى بزرگ شده ايد که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟».... سئوال آخر برای آن بود که مشخص شود آیا فرد زندانی، «مرتد ملی» است یا «مرتد فطری».

محسن خاتمی در این‌باره می‌گوید:" برای بسیاری از چپ‌ها پرسش‌نامه‌هایی فرستادند که پر کنند. این پرسش‌نامه‌ها مملو از سئوالات عقیدتی بود. گروه‌های چپ، جلسه‌ای گذاشته بودند که با این پرسش‌نامه‌ها چگونه برخورد کنند. تصمیم گرفتیم که به صورت تاکتیکی به سئوالات جواب بدهیم تا زنده بمانیم. هر اشتباهی می‌توانست موجب مرگ شود. مثلا اعلام اینکه به حزب توده و جمهوری اسلامی معتقدم، مجازات مرگ داشت. برای نمونه می‌توانم از «بهمن رونقی» نام ببرم که بی هیچ حکم مشخصی در زندان بود. او از اعضای حزب توده بود و به دلیل آنکه اعلام کرده بود طرفدار حزب توده است، اعدام شده بود."

هوشنگ اسدی، در کتابی که به زبان انگلیسی و با نام "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" منتشر کرده، تصویری از جلسات دادگاه را به ریاست نیری،که می‌توانست به مرگ زندانیان ختم شود را آورده است:

- حزب توده را قبول داری؟

...

- نماز می‌خوانی؟

...

- جمهوری اسلامی را قبول داری؟

...

- کادر یک حزب بودی؟

...

- شهادتین را بگو

..."

و به همین سادگی، سرنوشت مرگ یا زندگی انسانی مشخص می‌شد.

یرواند ابراهامیان می‌نویسد:" اين بازجوئيها که به مدت سه ماه ادامه يافت، در اوين و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوييها حالت شفاهى داشت، و بخش ديگر به شکل پرسش نامه هاى ماشين شده انجام پذيرفت. بعضى از زندانيان مى توانستند بازجويان خود را ببينند ولى ديگران در پشت پاراوان هاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهايشان پذيرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهايشان غيرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدايت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند. اگر زندانى از خواندن يک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازيانه به او مى نواختند و مجازات کسى که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خوددارى مى ورزيد، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهايى که نتوانسته بودند با موفقيت به پرسشها پاسخ گويند و مردود شناخته شده بودند، بعد از يک وقفه ى کوتاه براى تحويل مايملک مختصر و نوشتن آخرين وصاياى خود به سوى چوبه هاى دار برده مى شدند. بعضى از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامى که بوجود آمده بود اشتباها به سمت درى که نمى بايست هدايت شدند. جان به در بردگان به ياد مى آورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرين وصيت نامه را شوخى مى پنداشتند چون نمى توانستند تصور کنند که چنان پرسش هايى ممکن است سرنوشت مرگ و زندگى يک نفر را تعيين کند. رفتارى که با زنان صورت گرفت تا اندازه اى پيچيده تر بود. در حالى که زنان مجاهد به عنوان «محارب خدا» به دار آويخته شدند، به زنهاى متعلق به سازمانهاى چپ، حتى اگر در خانواده هاى مذهبى هم پرورش يافته بودند، فرصت ديگرى ارزانى شد چون آنها (به‌عنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمى شدند. زن بودن در جمهورى اسلامى براى خود امتيازاتى دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازى که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق «تغزير» مى شدند."

محسن خاتمی می‌گوید:" نخواندن نماز، تعزیر داشت. خیلی از دوستان ما را با زور شلاق به نماز خواندن وادار کردند. بعضی‌ها روزی 50 شلاق سهمیه داشتند. شرایط وحشتناکی بود. خود من یادم هست که زمان صبحانه 30 نفر سر سفره بودیم، اما وقتی شام را به ما می‌دادند، تنها 5 نفر بودیم. به معنی واقعی شاهد رقص مرگ در زندان بودیم. بعضی از دوستان ما در گوهردشت می‌گفتند که جنازه‌ها را با ماشین‌های حمل گوشت، به بیرون از زندان منتقل می‌کردند. در همان زمان، یک شب صدای انفجاری به گوش ما رسید. دود و آتش همه جا را گرفته بود. بعدها بعضی می‌گفتند که در زندان اوین، جنازه عده‌ای از زندانیان را آتش زده‌اند."

اما مورخان جمهوری اسلامی، عقیده دیگری دارند. در کتاب «پاسداشت حقیقت»نویسندگان - عباس سیمی‌نمین و رضایی - می‌گویند:"در این گونه مدعیات مطرح شده ... بسیار می‌توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی‌دانند قضیه از چه قرار است نمی‌گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی‌شوند، یا در پاسخ به این سئوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله می‌گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می‌برند و اعدام می‌کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سئوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می‌دهند."

بعد از فاجعه

یرواند آبراهامیان می‌نویسد:"به خويشاوندان قربانيان تا بعد از تاريخ ۴ آذر ماه هيچ اطلاعى درباره ى اعدام آنها داده نشد. بعضى از آنها با تلفن، به کميته‌ها و معدودى نيز به خود زندان اوين احضار شدند تا اثاثيه شخصى و يا آخرين وصيتنامه هاى اعدام شدگان را، در مواردى که اين وصيتنامه‌ها بى زيان تشخيص داده شده بود، تحويل بگيرند. براى آنکه از ازدحام جلوگيرى شود آنها را در گروه هاى جدا از هم و طى چندين هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صريحا اعلام شد که حق برگزارى مراسم چهلمين روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستان هاى بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در اين گورستان ها، مارکسيست ها را به اين عنوان که «نجس» هستند جدا از ديگران به خاک سپردند. به اين ترتيب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نيز به مرحله ى اجرا گذاشته شد."

بسیاری از اعدام شدگان را به طور دسته جمعی در گورستان خاوران دفن کردند. هنوز جای دفن بسیاری از آن‌ها مشخص نیست و تا چند سال پیش حتی به خانواده آن‌ها نیز اجازه حضور در گورستان خاوران نمی‌دادند. تنها چند سال است که به طور محدود خانواده‌ها اجازه دارند بر سر قبر عزیزان خود حاضر شوند.

بنیاد عبدالرحمن برومند که در ۲۲ خرداد، نسخه انگلیسی بررسی اعدام‌های سال ۶۷ را منتشر کرده بود، اینک به مناسبت سالگرد این اعدام‌ها نسخه فارسی تحقیقات قاضی جفری رابرتسون را در اختیار عموم قرار داده است. انتشار این گزارش در ابتدا با انتقادهایی همراه بود. بنیاد در پاسخ منتقدان گزارش می‌نویسد: " اکثریت کسانی که در این باره نظر داده‌اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده‌اند."

آیت الله خمینی وقتی در تابستان ۶۷ فرمان داد که «كسانی كه در زندان‌های سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری كرده و می‌كنند محارب و محكوم به اعدام می‌باشند»، ناگهان ارتباط زندان‌ها با دنیای خارج بریده شد.و تنها هیاغت بازپرسی قرار شامل یک قاضی شرع، دادستان انقلاب و یک افسر عالیرتبۀ اطلاعاتی امکان ورود یافتند. بنا بر گزارش بنیاد برومند، این هیات‌ مسئول تفتیش عقیده زندانیان عقیدتی شد و رای به «محارب» بودن تعداد زیادی از زندانیان داد.

این گزارش می‌افزاید:"هیات بازجویان تنها یک پرسش از زنان و مردان جوانی داشت - که بیشترشان در اوایل دهۀ١٣٦٠، فقط به اتهام شرکت در تظاهرات خیابانی یا اجتماعات سیاسی، و یا داشتن نوشته‌های «سیاسی» بازداشت و به زندان محکوم شده بودند. زندانیان نمی‌دانستند که مرگ یا زندگی‌شان بسته به پاسخی است که به پرسش بازجویان می‌دهند. چشم زندانیانی را که بر عقاید سیاسی و مذهبی خود پافشاری می‌کردند می‌بستند و گروه گروه به سمت چوبه‌های دار می‌فرستادند و سپس پنهانی اجساد آنان را در گورهای جمعی دفن می‌کردند."

انتشار این گزارش در ۲۲ خرداد با واکنش‌های متفاوتی روبرو شد.مسئولین این بنیاد در همین رابطه می‌گویند: " انتشار این گزارش فارغ از موضوع اصلی آن، یعنی جنایت یک دولت علیه بشریت، بحث مهم «انتخاب بین مصلحت و حقیقت» را در میان هواداران دموکراسی در ایران دامن زده، خود نتیجۀ مثبتی است. مسئولان بنیاد به دقّت این بحث را دنبال کرده و متوجه شدند که اکثریت کسانی که در این باره نظر داده‌اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده‌اند. برای روشن کردن اذهان و به امید تشویق عموم به ادامۀ این بحث، بنیاد برومند سالگرد صدور فتوای کشتار ٦٧ را وقت مناسبی برای انتشار ترجمۀ فارسی فشردۀ گزارش قاضی رابرتسون دانسته و به این مناسبت، با ادای احترام به یاد قربانیان این جنایت فجیع، متن مذکور را در اختیار عموم قرار می‌دهد."



تسبیح سید علی خامنه ای - کارتونی از نیک آهنگ





تاریخچه تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازمانی نظامی است که در نخستین روزهای پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به فرمان آیت الله خمینی (بنیانگذار و رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران) تشکیل شد. آیت الله خمینی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ طی فرمانی به شورای انقلاب اسلامی رسماً تأسیس این نهاد را اعلام کرد و شورای انقلاب با تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گام اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت. سپاه نهادی نظامی و بازوی مسلح برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی ایران است.

قانون اساسی درباره سپاه می‌گوید: « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامهٔ نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسؤولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسؤولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین می‌شود. »

تاریخچه
در نخستین روزهای پس از انقلاب بهمن ۵۷، دولت موقت که به علت فروپاشی قوای انتظامی و نظامی فاقد ابزار لازم برای اعمال حاکمیت بر کشور بود، درصدد بر آمد تا نیرویی مسلح بنام گاردملی به وجود آورد. به همین منظور، حسن لاهوتی حکمی از آیت الله خمینی برای تشکیل این نیرو دریافت کرد. با پیشنهاد محمد توسلی نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای آن برگزیده شد. در حکم خمینی تاکید شده بود که سپاه پاسداران زیر نظر دولت موقت فعالیت خواهد کرد. هدف از تشکیل این نهاد نیز حفظ انضباط در شهرها و روستاها، جلوگیری از تحریک و توطئه، جلوگیری از خرابکاری در موسسات دولتی و ملی و مراکز عمومی و سفارتخانه‌ها، جلوگیری از رسوخ عناصر فرصت‌طلب و ضدانقلابی در داخل صفوف مردم، اجرای دستور دولت موقت و اجرای احکام دادگاه‌های فوق‌العاده اسلامی، ذکر شده بود. دولت موقت دکتر ابراهیم یزدی را به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب، مامور کرد که با لاهوتی برای تشکیل این نیرو همکاری کند. به گفته محسن سازگارا اساسنامه آن را وی و حسن لاهوتی در اواخر بهمن ۱۳۵۷ در باغشاه و در حین جمع‌آوری سلاح‌های پخش شده در روزهای انقلاب تکمیل کردند. در ۹ اسفند ۱۳۵۷ در جلسه‌ای در پادگان عباس‌آباد که با حضور محسن سازگارا، محسن رفیقدوست، مرتضی الویری، علی محمد بشارتی، محمد غرضی، حسن جعفری، علی فرزین، ضرابی، اصغر صباغیان، تهرانچی و علی دانش‌منفرد تشکیل می‌شود، علی دانش‌منفرد به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انتخاب شد. محسن رفیقدوست مسوول تدارکات، بشارتی مسوول اطلاعات و مرتضی الویری مسوول روابط عمومی سپاه شد. آن‌ها با جلب همکاری عده‌ای از اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و کانادا ساختمان ساواک در خیابان سلطنت‌آباد (پاسداران کنونی) را مقر اصلی خود قرار دادند و در مراکزی چون هنگ نوجوانان (مکان مورد استفاده برای دانشگاه امام حسین‌(ع‌) و دافوس کنونی سپاه‌) و پادگان سعدآباد، با کمک عده‌ای از جمله برخی تکاوران تیپ نوهد، به جذب و آموزش سیاسی، عقیدتی و نظامی داوطلبان پرداختند. همزمان با تشکیل سپاه پاسداران، گروه‌های مسلح موازی دیگر نیز بطور خودجوش برای حفظ انقلاب تشکیل شده بودند که از جمله آنها :

گارد انقلاب در پادگان جمشیدیه به سرپرستی عباس آقازمانی و مورد حمایت موسوی اردبیلی
گارد دانشگاه‌ها یا پاسا به سرپرستی محمد منتظری و مورد حمایت شهید بهشتی. این گروه عمدتا عده‌ای از عناصر مبارز را که در لبنان آموزش چریکی دیده و به کشور برگشته بودند، دربر می‌گرفت‌.
نیروهای مسلح سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به سرپرستی محمد بروجردی و مورد حمایت مرتضی مطهری

وجود این چهار گروه مسلح موازی، اختلاف‌ها و اصطکاک‌هایی را در پی داشت. این مساله در شورای انقلاب طرح و سرانجام تصمیم گرفته شد که هاشمی رفسنجانی با هماهنگ کردن این گروه‌ها و یک‌پارچه کردن آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را شکل دهد. پس از تخصیص بودجه ۱۲۰ میلیون تومانی به سپاه از سوی دولت موقت سپاه قدرتمندتر از قبل تصمیم به ادغام سایر نیروها در خود گرفت. در تاریخ ۱۸ فروردین 1358، همه این گروه‌ها با سپاه پاسداران ادغام شدند و جواد منصوری به عنوان فرمانده سپاه انتخاب شد. به فاصله اندکی پس از او عباس آقازمانی مشهور به (ابوشریف) فرماندهی سپاه و فرماندهی عملیات آن را بر عهده گرفت. پس از ادغام، محسن رضایی، محسن رفیق‌دوست و عباس دوزدوزانی در اواخر فروردین ۱۳۵۸ به دیدار خمینی در قم رفتند و خواستار استقلال سپاه از دولت موقت شدند.

در این دیدار خمینی برخلاف جهت‌گیری پیشین خود مبنی بر نظارت دولت موقت بر سپاه، دستور تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زیر نظر شورای انقلاب را صادر کرد. در پی این فرمان، گروه دوازده نفره اساسنامه‌ای را در ۹ ماده و ۹ تبصره تهیه کرد که به تصویب شورای انقلاب رسید. به دنبال آن شورای فرماندهی سپاه تشکیل گردید و اعضای آن احکام خود را از شورای انقلاب دریافت کردند. به این ترتیب در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار بیانیه‌ای رسما اعلام موجودیت کرد.

درجه‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

با توجه به اینکه مهم‌ترین مأموریت سپاه، حفاظت از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن بود، این تشکیلات تازه‌تأسیس تیم‌ها، دسته‌ها، گروهان‌ها و گردان‌های عملیاتی را صرفا برای عملیات شهری و حفظ و ارتقای امنیت داخلی کشور شکل داد. در هر شهر و شهرستانی، سپاه به تناسب نیرویی که جذب می‌کرد و وسعت سرزمینی و حساسیت‌های امنیتی خاصی که آن منطقه داشت، وضعیت خود را سامان می‌داد.

نخستین فرمانده سپاه پس از شورای فرماندهی، محسن رضایی است که در ۲۸ سالگی توسط آیت‌الله خمینی به این سمت منصوب شد (تا قبل از این انتخاب فرمانده سپاه با شورای انقلاب اسلامی بود). محسن رضائی برای مدت ۱۸ سال فرماندهی این نهاد را بر عهده داشت ولی در سال ۱۳۷۷ از فرماندهی سپاه استعفا کرد و قائم مقام او سید یحیی صفوی مشهور به رحیم صفوی از سوی سید علی خامنه‌ای به این سمت منصوب شد. در ۱۰ شهریور ۱۳۸۶ دوره مسئولیت ۱۰ ساله وی در فرماندهی سپاه به پایان رسید و سید علی خامنه‌ای به جای وی سرتیپ پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده سابق نیروی زمینی سپاه را به فرماندهی سپاه پاسداران برگزید و او را از درجه سرتیپی به درجه سرلشگری ارتقا داد.

ساختار سازمانی
ساختار فرماندهی سپاه به شکلی است که در راس آن فرمانده کل قرار دارد. پس از او جانشین یا قائم مقام قرار می‌گیرد و پس از او نیز رئیس ستاد مشترک حائز اهمیت است که به طور مستقیم با فرمانده کل در بالا و با فرماندهان نیروهای پنج گانه در پایین مرتبط است. فرمانده کل سپاه مستقیما توسط رهبری انتخاب می‌گردد و جانشین و فرماندهان ستاد مشترک و نیروها به پیشنهاد فرمانده کل و با تصویب و حکم رهبری انتخاب می‌شوند.

سپاه پاسداران شامل ۵ نیرو ، با ماموریت‌های متفاوت است:
نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سازمان بسیج مستضعفین
نیروی قدس

دو ساختار دیگر در سپاه به نام‌های حوزه نمایندگی ولی فقیه و سازمان حفاظت اطلاعات وجود دارد که اولی کاملاً مستقل از ساختار فرماندهی و مستقیما زیر نظر رهبری قرار دارد و دومی نیز تقریباً مستقل از فرماندهی است و فرمانده آن را رهبری با پیشنهاد فرمانده سپاه انتخاب می‌کند و فرمانده آن مستقیما با دفتر عمومی حفاظت اطلاعات در دفتر رهبری و شخص رهبر مرتبط است و به او گزارش می‌دهد.

محمدعلی جعفری با دسته‌بندی تهدیدات علیه جمهوری اسلامی به تهدیدهای نرم، نیمه‌سخت (شورش‌های مردمی بدون سلاح گرم، تهدیدهای اقتصادی-سیاسی داخلی و خارجی) و سخت (شورش‌های مسلحانه، جنگ داخلی و جنگ خارجی) وظیفه مبارزه با تهدید نرم را به بسیج غیرنظامی، نیمه‌سخت را به بسیج نظامی و سخت را به نیروی زمینی سپاه و بسیج نظامی محول می‌کند.

فعالیت‌ها

فعالیت اقتصادی
بر اساس تحقیقات مؤسسه رند، سپاه پاسداران ایران از زمان پایان جنگ ایران و عراق تاکنون با انعقاد ۷۶۵۰ قرارداد از طریق مؤسسات وابسته به خود فعالیت‌های اقتصادی گسترده‌ای داشته‌است. موقعیت ویژهُ سپاه، این نهاد را از شرکت در مزایده‌های اقتصادی برای خرید سهام شرکت‌ها بی‌نیاز کرده‌است و این مسئله موجب رنجش بخش خصوصی شده‌است. همچنین به دلیل انحصارگرایی شرکت‌های زیر مجموعه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا سپاه در اجرای پروژه‌های نفتی، شرکت‌های مهندسی سازه و ناموران، بعنوان دو شرکت بزرگ طراحی و مهندسی و با سابقه در ایران، در آستانهٔ ورشکستگی قرار گرفتند.

روزآنلاین از تحلیل‌گران اقتصادی ایران نقل کرده که درآمد حاصل از فعالیت سپاه در «عرصه‌های غیرقانونی اقتصاد» تا ۱۲ میلیون دلار در سال می‌رسد. البته هیچ گزارش مالی درباره فعالیت‌های اقتصادی سپاه منتشر نمی‌شود و بودجه آن نیز محرمانه‌است.

این نهاد در حوزه‌های نفت و گاز، راه سازی، سدسازی و ساخت تونل، کشاورزی، مخابرات (به عنوان سهامدار عمده شرکت مخابرات ایران)، ساختمان سازی و حتی جراحی‌های سرپایی با لیزر حضور فعال دارد. به علاوه با در اختیار داشتن ۴۵٪ سهام شرکت بهمن در تولید خودروی مزدا شریک است. گفته می‌شود قاچاق بنزین جیره‌بندی شده از طریق استان هرمزگان تحت نظارت تعدادی از فرماندهان سپاه انجام می‌گیرد. همچنین علی لاریجانی در نشستی با فرماندهان و مسئولین قرارگاه خاتم‌الانبیا به آنان توصیه کرد که فعالیت‌های سپاه پاسداران رقابت‌سوز نباشد بلکه به دنبال رقابت‌سازی باشد.

سپاه گاه برای ابراز ناخرسندی خود از انعقاد قراردادهای اقتصادی دست به نمایش قدرت می‌زند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۴ دولت سید محمد خاتمی هنگام افتتاح فرودگاه بین‌المللی امام خمینی در تهران مجبور شد قراردادی را که با یک شرکت ترکیه‌ای بسته بود لغو کند زیرا پاسداران، خشمگین از اینکه خود طرف قرارداد نبودند، باند فرودگاه را در روز افتتاح اشغال کردند. همچنین یکی از نمایندگان مجلس ایران در جلسه علنی مجلس، در مورد وجود ۶۰ بندر غیرقانونی متعلق به این نهاد نظامی دست به افشاگری زد.

نمونه فعالیت‌ها

اتهام پولشویی در بحرین
در ماه مارس سال ۲۰۱۰ یک شبکه پولشویی در کشورهای عربی که گفته میشد زیرنظر سپاه پاسداران فعالیت می‌کرده توسط مقامات بحرینی و کویتی کشف شد. گفته میشد این پول از طریق قاچاق مواد مخدر بدست می‌آمده‌است. منصور بن رجب وزیر کشور بحرین در ۲۳ مارس با حکم پادشاه این کشور از مقام خود برکنار و به جرم پولشویی و همکاری با سپاه بازداشت شد.این برای اولین بار در تاریخ بحرین بود که یک وزیر به اتهام مالی دستگیر می‌شد. به ادعای برخی از رسانه‌ها علی جنتی سفیر ایران در کویت و فرزند احمد جنتی در این پولشویی و فساد مالی دست داشته‌است. ولی علی جنتی این ادعا را بی اساس دانست و از آن اظهار بی اطلاعی کرد. او همچنین گفت سپاه نیاز به پولشویی ندارد. امیرحسین عبدالهیان سفیر ایران در بحرین نیز این اتهامات را رد کرد.

دیگر فعالیت‌ها
اعطای وام با بهره استثنائی از سوی بانک ملّی به سپاه; به عنوان نمونه در دهه ۲۰۰۰ نیروی ویژه قدس وابسته به سپاه در عرض چهار سال ۱۰۰ میلیون دلار از این بانک وام گرفت. در رأس مؤسساتی که پس از انقلاب و با بودجه دولتی تشکیل شد اغلب فرماندهان سپاه قرار گرفتند. قرارداد یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلاری احداث خط لوله گاز از منطقه عسلویه به ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان، بدون رعایت قوانین مربوط به برگزاری مناقصه، برگزار و این امتیاز به طور ویژه به سپاه داده شد . گروه مهندسی سپاه، قرارداد ۲٫۳ میلیارد دلاری توسعه یک میدان گازی را در خلیج فارس از آن خود کرد. قراداد ۱٫۳ میلیارد دلاری ساخت لوله گازی میان ایران و پاکستان توسط سپاه گرفته شد.

فعالیت سیاسی
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و دستور سید روح‌الله خمینی و سید علی خامنه‌ای سپاهیان تا هنگامی که در سازمان سپاه خدمت می‌کنند حق فعالیت در زمینه‌های سیاسی را ندارند. محمدباقر ذوالقدر معاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در دولت نهم (محمود احمدی نژاد) به سمت معاونت وزارت کشور و معاون امنیتی انتظامی این وزراتخانه منصوب شد. روابط عمومی وزارت کشور اعلام کرد چون سردار ذوالقدر با حکم سید علی خامنه‌ای در سمت «جانشین فرماندهی کل سپاه» فعالیت داشت، با کسب مجوز از وی به سمت جدید منصوب شد.

اتهام جاسوسی در کویت
در ماه مه سال ۲۰۱۰ یک گروه ۷ نفره متهم به جاسوسی برای سپاه پاسداران ایران در کویت دستگیر شدند. روزنامه القبس چاپ کویت به نقل از مقام‌های سازمان‌های اطلاعاتی کویت اعلام نمود که این افراد در وزارت دفاع و وزارت کشور کویت کار می‌کردند و با عکس‌برداری از مراکز حساس نظامی کویت و پایگاه‌های نظامیان آمریکا در این کشور، اطلاعات مربوط به آن مراکز را در اختیار سپاه پاسداران ایران قرار می‌دادند. ۱ روز پس از انتشار این خبر، مقامات ایرانی با «بی پایه و اساس» اعلام کردن این خبر، آن را بخشی از «پروژه سپاه هراسی» دانستند. در پی این اتفاق‌ها تعدادی از نمایندگان مجلس کویت خواستار اخراج سفیر ایران از آن کشور شدند. در ۶ مه ۲۰۱۰ مقامات کویتی حاضر در اجلاس وزرای کشور شورای همکاری خلیج فارس این اتهام را تایید کردند و ادعا نمودند این گروه جاسوسی ایرانی، امنیت دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس را هم خدشه دار کرده‌است.

اتهام‌های تروریستی
با انتشار اسناد بسیار محرمانه دولت بیل کلینتون، مشخص شد او در تابستان ۱۹۹۹ در پیامی کتبی به محمد خاتمی همتای ایرانی خود، سپاه پاسداران را مسئول بمب‌گذاری برج‌های خبر در عربستان سعودی دانسته و خواستار استرداد متهمین این حادثه بوده‌است. در مقابل دولت وقت ایران اتهام های آمریکا را نادرست و غیر قابل پذیرش می‌خواند و تأکید می‌کند هیچ سازمان وابسته به جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گونه دخالتی در طراحی، پشتیبانی و یا اجرای این بمبگذاری نداشته است. البته ویلیام پری، وزیر دفاع آمریکا در زمان بیل کلینتون، در سال ۲۰۰۷ اعلام کرد به این نتیجه رسیده‌اند که بمب‌گذاری کار القاعده بوده و نه ایران.

تحریم‌های بین‌المللی
بر اساس توافق وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تمام حساب‌های بانکی که به اعضا و وابستگان سپاه پاسداران تعلق دارند مسدود خواهد شد. استرالیا، نام رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران، را در فهرست تحریم‌های یک‌جانبه این کشور قرار داد.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در چارچوب اجرای قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران، فرمانده سپاه و وزیر دفاع ایران را به همراه نيروی هوايی و فرماندهی موشکی سپاه و شرکت مهندسی نفت و گاز سپانير و شرکت راه ساحل وابسته به قرارگاه خاتم‌الانبیا در فهرست تحريم خود قرار داد. محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج، و احمد وحیدی، وزیر دفاع، در فهرست افراد مورد تحريم قرار گرفتند.