پاسدار و بسیجی هر دو یک کار را میکنند اما قیمتشان موقع جنایت معلوم میشه .
آنقدر مفت خورده تا سردار ( پاسدار ) شده .
از گیر پاسدار درآمده گیر بسیجی افتاده .
از پاسدار قرض مکن . قرض کردی خرج نکن .
اگر برای مردم آب نداره برای پاسدار که نان داره .
اگر زری بپوشی . اگر اطلس بپوشی همون بسیجی وطن فروشی .
کدوم پاسداری میگه من مفت خور جنایتکارم !
با خوردن . پاسدار نشدی میخواهی با لیسیدن . بسیجی بشی ؟
با پاسدار بیت المال میخوره و با مردم گریه میکنه .
به بسیجیه گفتن بساطتو جمع کن دستشو گذاشت روی ما تحتش !
به پاسداره گفتن شاهدت کیه گفت بسیجی های محلمون .
تا بسیجی پاسدار بشه دل رهبر آب بشه .
تنبان پاسدار که دوتا شد بفکر زن صیغه ای میافته .
چماق بسیجی حساب نداره هر کی بخوره دیه نداره .
پایگاهی که دوتا فرمانده ( پاسدار ) داره بسیجی هاش جنایتکار ترن .
پاسدار همون بسیجیه لباسش عوض شده .
زن صیغه ای میخوای حاج خانم رو ببین . چماقدار میخوای سردار رو ببین .
در جوانی بسیجی هستی . در پیری سردار هستی پس کی خدا پرستی ؟
بسیجی هر چه جنایتکارتر ریشش بیشتر .
بسیجیه نمیتونست سر و دست بشکونه میگفت چماقش نازکه !
روی پاسدار سیاهه ولی جیبش پره .
بسیجیه بدون فرمانده سگ بی قلاده ست .
سر را بسیجی میشکنه تاوانش رو هم سر شکسته میده .
بسیجی پدر نداشت سراغ حاج عموشو میگرفت .
بسیجی ریشو برادر بسیجی ریش تراشیده هست
پاسدار که چاق شد حریص تر میشه .
بسیجیه جنایت میکرد پاسداره بحال مظلومیتش میگریست .
به بسیجیه گفتن چرا چماقت کجه گفت از بس با سر زدن بهش .
شلوار پاسدار تنگ شده دور کمرش فانوسقه میبنده .
شوهرم پاسدار باشد نانم در تغار باشد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر