مست شدن بسیجیها از بوی پای آغا





مست شدن بسيجي ها از بوي پاي آغـــــــــــــــا !!!!!


حالا ببینيد اگر آغا بگوزه بسيجي ها چطور نشئه میشن


کاریکاتور برادران جنایتکار لاریجانی - نیک آهنگ کوثر

عکس - کرنش آخوندها دربرابر همسر محمد رضا شاه

همه چیز درباره سازمان اطلاعات موازی


درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت آخر)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت نوزدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت هجدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت هفدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت شانزدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت پانزدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت چهاردهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت سیزدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت دوازدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت یازدهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت دهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت نهم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت هشتم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت هفتم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت ششم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت پنجم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت چهارم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت سوم)، امضا محفوظ
درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت دوم)، امضا محفوظ

تصویری جاودانه از محمد یوسف رشیدی


محمد یوسف رشیدی مورخ 6/9/88 در خانه پدری خود در نوشهر توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و تنها خبری که از خانواده اش در اختیار دوستان وی قرار گرفته است خبر اعتصاب غذای او در بازداشتگاه اداره ی کل اطلاعات استان مازندران است. محمد یوسف رشیدی یکی از فعالان دانشجویی چپگرای دانشگاه صنعتی امیر کبیر تهران است که در اعتراضات دانشجویی علیه حضور احمدی نژاد در دانشگاه نقش برجسته ای داشت و از زمان سخنرانی محمود احمدی نژاد در دانشگاه پلی تکنیک در تعلیق از تحصیل به سر می برد. او در هنگام سخنرانی احمدی نژاد پلاکارد بزرگی را در مقابل او بالا برده برد که روی آن نوشته شده بود : رئیس جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست .

عکس هایی جالب از راهپیمایی بامزه 22 بهمن

برای دیدن عکس ها در اندازه بزرگ روی آنها کلیک کنید































عکس و شعار های جدید ساندیس خوران !

عکسهای ساختگی توسط جمهوری اسلامی علیه جنبش سبز


عکسهای لوگو دار اصلی هستند و عکسهای سبز شده , توسط عوامل رژیم تهیه شده است و هم اکنون دارند آنرا به اسم طرفداران جنبش سبز در اینترنت منتشر میکنند تا بعد با افشای دستکاری بودن آن جنبش سبز را تحقیر نمایند و تمامی عکسها و فیلمهای جنبش سبز را دستکاری شده و ساختگی جلوه دهند .


جمهوری اسلامی در طول این 8 ماهه اخیر به انواع و اقسام ترفندهای جنگ روانی بر علیه مردم آزادیخواه ایران متوصل شده است و یکی از تاکتیکهای جنگ رسانه ای که جمهوری اسلامی بکرات از آن استفاده کرده است تاکتیک " دشمن دروغگو " میباشد . در این تاکتیک , هدف مقدماتی بی اعتبار کردن رسانه ها و شبکه های خبری طرف مقابل میباشد بطوریکه گیرنده پیام ( مردم ) هر گونه خبری را که از آن شبکه ها دریافت میکند را بدیده شک و تردید نگاه کند و اعتمادش را نسبت به آن رسانه و خبرهایش از دست بدهد و هدف نهایی این تاکتیک آن زمانی به مقصد میرسد که مخاطب ( مردم ) بدلیل سلب اطمینانش از رسانه های بظاهر بی اعتبار شده در یک خلاء اطلاع رسانی قرار میگیرد و در این هنگام سعی میکند بدنبال رسانه های جایگزین بگردد تا این عطش کنجکاویش را سیراب نماید . در این زمان رسانه هایی که در بی اعتبار کردن شبکه های خبری طرف مقابل نقش فعال داشته اند به میدان میآیند و پیام خود را در پوسته ای از احساسات ملی گرایانه و دین مدارانه به خورد مخاطب میدهند و با استفاده از اصل تکرار و تعقیب سعی میکنند فرصت فکر کردن را از مخاطب سلب کرده و زمینه شستشوی ذهنی را در گیرنده پیام محیا نمیایند و اگر مخاطب در برابر این القا فکری مقاومت کند ,حداقل اجازه ندهند آنها دوباره به اردوگاه طرف مقابل بازگردند .


بعضی ازتاکتیکهای جنگ روانی

1- سانسور (censorship): حذف عمدی مواردی از جریان عبور آگاهی برای شکل دادن عقاید و اعمال دیگران


2- تحریف (‌distortion): تغییر در متن پیام به شیوه‌های گوناگون و دستکاری خبر با تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب در پیام

3- ایجاد دشمن فرضی (‌to make an imaginary enemy): دشمن جلوه دادن شخص، اشخاص و یا هر هدف دیگری برای مخاطب با القای پیام‌های گوناگون و پیاپی (‌زنجیره‌ای‌) با طراحی از پیش تعیین شده

4- القای بخشی از حقایق (‌to release face partially): حذف بخش یا بخش‌هایی از یک پیام برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب از راه کم رنگ کردن بخشی از پیام و پر رنگ جلوه دادن بخشی دیگر

5- محک زدن (‌probing): انتشار پیامی خاص برای ارزیابی اوضاع جامعه و یا ملاحضه بازخورد نظر حاکمان یا گروهی خاص در جامعه

6- گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت (‌pretension instead of truth): شیوه‌ای که در آن پیامی مهم در سطح جامعه گسترش می‌یابد تا در پی آن، گروه یا شخصی خاص مجبور به ارایه پاسخ شود.

7- شایعه (‌Rumor): در جایی که خبر نباشد و یا منبع خبر موثق نباشد، رسانه با تولید شایعه به هدف القای پیام دست می‌یابد؛ این هدف می‌تواند شامل ایجاد یک تنش و یا تسکین تنشی در جامعه باشد

8- استفاده از عواطف مخاطبین (‌to play on the emotions of the audience): در این روش، رسانه با به‌کارگیری الفاظی در متن پیام، تلاش می‌کند بار عاطفی پیام را افزایش داده و با برانگیختن احساسات او پیام خود را القا کند.

9- استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی (‌touse two factual news Items in order to leg itemize A false news ‌): در این شیوه، رسانه می‌‌کوشد، دو خبر مرتبط به هم را که کاملاً سندیت دارد، به گونه‌ای در کنار هم قرار دهد تا پذیرش خبر سوم مرتبط با آن که می‌تواند دروغ باشد، به راحتی برای مخاطب میسر شود.

10- پیچیده کردن خبر برای کشف نشدن حقیقت: در این شیوه، رسانه با فرستادن انبوهی از پیام‌های گوناگون، ذهن مخاطب را از پیگیری پیام اصلی دور می‌کند.

11- دروغ بزرگ (‌Big-lie tactic): «گوبلز» می‌گوید: دروغ هر قدر بزرگ باشد، باور آن برای توده‌های مردم راحت تر است. دروغ را به حدی بزرگ بگویید که کسی جرأت فکر و تکذیب آن را نکند.

12- ارایه قطره‌چکانی اطلاعات (‌Dribble tactic): در این شیوه، برای اعتماد سازی و نیز عادت دادن مخاطب به پیگیری اخبار، اطلاعات تدریجی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد.



منبع : وبلاگ خاکستر سوزان

مصاحبه سایت دویچه وله آلمان با همسر علی کروبی


همسر علی کروبی در گفت‌وگو با دویچه وله از دیگر جزییات دستگیری، تهدید و آزار شوهرش پرده برداشت. فرمانده یگان ویژه، علی کروبی را پشت یک وانت انداخته و در طول مسیر، با کلماتی رکیک اعلام کرده که فرزند کروبی در اختیار اوست.


علی کروبی علاوه بر تهدید به تجاوز، رکیک‌ترین دشنام‌ها را در چند ساعت بازداشت خود شنیده و با دست ترک‌خورده، سرشکافته، بدن متورم و شلوار خونین به خانه بازگشته‌ است. همسر او، لطیفه پناهی، از احساس عدم امنیت جانی و نگرانی برای جوانان بی‌نام و نشان می‌گوید.

دویچه‌وله: شما هم روز ۲۲ بهمن همراه همسرتان بودید؟

لطیفه پناهی: خیر. ایشان همراه پدرشان بودند. معمولا برای راهپیمایی‌ها با حاج‌آقا که می روند، ازدحام شدید می‌شود. من قبلا دوبار رفته بودم و جا می‌ماندم. آن روز علی با حاج‌آقا و دوستانش رفته بود.

چطور محافظان آقای کروبی نتوانستند ایشان را از حمله مهاجمان نجات دهند؟

یکباره عده زیادی به حاج‌آقا با گاز فلفل حمله می‌کنند. فیلم‌اش هم هست. آنقدر اسپری زده بودند که دیگر چیزی در قوطی‌ها نمانده بوده. موقعیت طوری می‌شود که چشم‌ها به شدت می‌سوخته و دید همه هم خیلی کم می‌شود. در نتیجه همدیگر را گم می‌کنند و از هم دور می‌افتند. محافظان هم بیشتر دور حاج آقا را گرفته بودند.

کی این خبر را شنیدید؟

یکی از همراهان می‌بیند که یگان ویژه علی را گرفته و دارد می‌برد. او بود که فورا خبر داد. شاید اگر او را ندیده بودند، اصلا متوجه نمی‌شدیم که علی دستگیر شده است.

کی فهمیدید که ایشان را به مسجد برده‌اند؟

جزئیات را وقتی آزاد شد فهمیدیم. من بلافاصله پس از شنیدن خبر دستگیری علی، رفتم جلوی اوین و پرس‌وجو کردم. آنجا به من گفتند که همه دستگیری‌های امروز را به اوین منتقل کرده‌اند. راستش خیالم راحت شد، چون می‌دانیم که اوین قانونمندتر از بازداشتگاه‌های دیگر است. شب که آمد و شرح ماجرا را داد، آن موقع فهمیدیم کجا بوده است.

خودش تنها به منزل برگشت؟

بله. پس از تمام شدن بازجویی‌ها گفته بودند برو خدا را شکر کن که گفتند آزادت کنیم، وگرنه اگر امشب اینجا مانده بودی، تو را می‌کشتیم. تا لحظه آخر چشم‌هایش را بسته بودند و بعد در را باز کرده و او را در خیابان انداخته‌اند. در خیابان بلافاصله یک ماشین جلوی پایش می‌ایستد و او را به نزدیکی خانه می‌رساند. ما احتمال می‌دهیم که این ماشین هم از خودشان بوده باشد. علی در راه که بود، با موبایل راننده با من تماس گرفت و گفت که دارد برمی‌گردد. من هم رفتم توی کوچه و جلوی در ایستادم.

پول و وسیله داشت؟

اول کار پول‌ها و موبایل‌اش را گرفته بودند، ولی موقع آزادی تنها پولش را پس داده بودند. من هم اتفاقا برای همین جلوی در ایستادم، به هوای اینکه حساب کنم. وقتی آمد، تنها کسی که احتمال می‌داد علی کتک خورده باشد، من بودم. دیگران می‌گفتند امکان ندارد علی را اذیت کنند. او را که دیدم، متوجه شدم خیلی حال‌اش بد است. دیدم دستش بسته است. گفتم اذیت‌ات کردند؟ گفت: خیلی خیلی…

وقتی رسید، چه ظاهری داشت؟

شلوارش خونی بود. سرش شکافته بود. دست‌اش طوری آسیب دیده بود که خودشان چیزی داده بودند برای بستن‌اش. با باتوم زده‌اند دستش ترک خورده است.

جراحت‌های دیگری هم دارد؟

بالای ران‌اش خیلی زخمی و کبود است. بالای زانویش هم همین‌طور. وقتی او را گرفته‌اند، چشم‌ها و دست‌هایش را بسته بودند. از روی یک جوی آب ردش کرده‌اند که افتاده توی آن و آنها هم شروع کرده‌اند به خندیدن. الان زخم‌هایش خیلی دردناک هستند. بدن‌اش متورم است و جای ضرب ‌دیدگی‌ها تازه دارد سیاه می‌شود.

صحنه‌ای از حضور "سبزها" در روز ۲۲ بهمن

نشنیده که دیگران را هم همین‌طور بزنند و تهدید کنند و فحش بدهند؟

آنها وقتی علی را گرفته‌اند، اصلا نمی‌دانستند که او کیست. فقط چون دیده‌اند اطراف حاج‌آقاست، روی لباس‌اش علامت گذاشته بودند. یکی دو تا از دوستانش هم می‌فهمند و می‌گویند مراقب باش. به لباس‌های ما که کنار حاج‌آقا هستیم، دارند علامت می‌زنند.

یگان ویژه وقتی اینها را می‌گیرد، به مسجدی می‌برد که مقر لباس شخصی‌ها بوده است. آنجا حدود ۴۰ نفر دستگیر شده بودند که شروع می‌کنند به پرسیدن اسامی‌شان. وقتی می‌گوید علی کروبی، می‌پرسند نسبت داری با آقای کروبی، می‌گوید پسرش هستم. اینجا بقیه را رها کرده و تنها به او بند می‌کنند. به قدری او را همان موقع کتک می‌زنند که حالش خیلی بد می‌شود. طوری که حتی یکی از لباس شخصی‌ها برایش آب قند درست می‌کند.

بعد هم یگان ویژه می‌آید و دستگیرشدگان را تحویل می‌گیرد و سوار یک اتوبوس می‌کند. اینجا یکی از فرماندهان یگان ویژه وارد اتوبوس می‌شود و می‌گوید، شنیدم پسر کروبی داخل شماست. کجاست؟ تا علی بلند می‌شود، می‌آید دست او را می‌پیچاند و روی زمین می‌اندازد و به شیشه اتوبوس می‌کوبد و فحش می‌دهد. این فرمانده علی را موقع پیاده شدن از اتوبوس، از دیگران جدا می‌کند.

این همان ماموری است که فحش‌های رکیک به خانواده می‌داده؟

این مامور خیلی با او بد رفتاری کرده و حرف‌های زشت زده، اما فحش‌های رکیک را لباس‌شخصی‌های مسجد گفته‌اند. چیزهایی گفته‌اند که نمی‌شود بیان کرد. من خودم هم حتی از علی زیاد پرس و جو نکردم، چون می‌دانم تکرارش او را بیشتر ناراحت می‌کند.

خانم‌ کروبی در نامه خود نوشته‌اند که علی گفته در حین شکنجه از او فیلم گرفته‌اند. چطوری متوجه شده؟

اصلا از همان خیابان شروع کرده‌اند به فیلم‌ گرفتن از دستگیرشدگان. در مسجد هم چشم‌هایش باز بوده و وقتی می‌فهمند کیست، چند نفری شروع می‌کنند به فیلمبرداری از او و مدام از او می‌خواهند که خود را معرفی کند. وقتی هم که آن فرمانده پلیس علی را از دیگران در اتوبوس جدا می‌کند، او را به وانتی می‌اندازد؛ از آن وانت‌ها که پشت‌شان سقف و کناره‌ی توری دارد و مثل قفس است. علی را در اینجا می‌اندازند و در به اصطلاح قفس را قفل می‌کنند و به شکلی تحقیرآمیز شروع می‌کنند به فیلم‌ گرفتن از او.

توی خیابان؟

بله. آن روز، روز شلوغی بود و خیلی‌ها اعم از مردم و ماموران در خیابان‌ها بودند. فرمانده پلیس هم در طول مسیر، مدام اعلام می‌کرده که من پسر کروبی را گرفته‌ام. پسر کروبی در وانت است. البته این‌ها را به صورت خیلی زشتی بیان می‌کرده است.

در مقر یگان ویژه هم شروع می‌کنند به فیلمبرداری از علی. مدام می‌گفته‌اند سرت را بالا بگیر تا چهره‌ات کامل معلوم شود. حتی خود فیلمبردار هم مرتب به او فحش‌های زشت می‌داده و با مشت توی صورت او می‌کوبیده که صورت‌ات را بیار بالا.

نخواسته‌اند حرفی علیه خودش و خانواده و جنبش سبز بزند؟

چیز خاصی در این مورد نگفت. فقط مثل اینکه همراه یکی از دستگیرشدگان یک قمه بوده و به او گفته‌اند بگو این قمه مال من است. او هم گفته چرا بگویم. من قمه‌ام کجا بود؟

علی‌آقا چقدر آسیب روحی دیده از این ماجرا؟

کلا روحیه‌اش خراب بود و من هم زیاد کنکاش نکرده‌ام و می‌ترسم که بیشتر اذیت شود. بدترین حرف‌ها را به من و مادر و پدرش زده‌اند. شب اول حالش خیلی بد بود. حاج‌آقا هر دو شب آمدند به دیدن ما و خیلی صحبت کردند تا حال علی بهتر شد. کلا ایشان به همه ما خیلی روحیه می‌دهند.

واکنش اطرافیان و فامیل نسبت به این ماجرا چه بوده؟

هیچکس باور نمی‌کرد که با علی اینطور رفتار کنند. همه وقتی شنیدند که علی دستگیر شده، به من دلداری می‌دادند که با او کاری ندارند. وقتی از من شنیدند که ماجرا چیست، کسی باور نمی‌کرد. تا وقتی عکس‌ها منتشر نشد، بازهم کسی باور نمی‌کرد.

نگران نیستید بعد از این ماجرا و روشنگری‌های شما، امنیت و آرامش زندگی‌تان به خطر بیفتد؟

ببینید، من خواهر سه شهید هستم. خانواده ما برای انقلاب و این کشور، خون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بها داده است. من از بچگی در مشکلات بزرگ شده‌ام. مادرم از نظر شجاعت و صبوری ضرب‌المثل فامیل بود. اما الان به ما خیلی سخت می‌گذرد و با این همه هزینه که داده‌ایم، احساس می‌کنیم امنیت جانی نداریم. بدترین حرف‌ها را به ما می‌زنند.

واکنشی از نامه خانم کروبی به آقای خامنه‌ای ندیده‌اید؟

هنوز زود است. مادر خود من هم دارد نامه‌ای می‌نویسد. علی بد یا خوب، به خانه برگشت، ولی ما نگران بچه‌های مردم و خانواده‌هایی هستیم که کسی آنها را نمی‌شناسد و جایی ندارند که عنوان کنند چه بلایی سرشان آمده است. قصد ما از این نامه‌ها و روشنگری‌ها، این است که دیگران آسیب نبینند و این اتفاقات تکرار نشوند.

شغل ایشان و خود شما چیست؟

علی چاپخانه دارد و کار آزاد می‌کند. من هم طراح گرافیست هستم.

چند تا بچه دارید؟

ما فرزندی نداریم. نگرانی‌مان کمتر از برادران علی است. آنها خیلی نگران رفت‌ و آمد و آینده و سرنوشت بچه‌های خود هستند.

مصاحبه: مهیندخت مصباح

کاریکاتور - وقتی مسجد هم مکان میشود !




تشریح اندام سید علی !

دانلود فیلترشکن اولترا سورف ورژن 9.92

هیئت متوسلین به ساندیس - عکس



سعید عسگر , عامل ترور دکتر حجاریان , رییس امور ایثارگران بسیج شد !


جنبش راه سبز (جرس) سعید عسگر،ضارب "سعید حجاریان" (مشاور سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات)، اخیرا رییس امور ایثارگران بسیج واقع در خیابان سمیه در مرکز تهران شده است.

یک منبع موثق در گفتگو با جرس با اعلام این خبر افزود: پدر سعید عسگر هم به تازگی به ریاست اداره آموزش و پرورش شهر ری رسیده است.

گفتنی است که سعید عسگر به عنوان ضارب « سعید حجاریان » در اسفند 1378دستگیر شد وی در زمان ترور بیست سال داشت و دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب بود. وی در دادگاهی که به این منظور برگزار شد به ۱۵ سال زندان محکوم شد،اما پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد شد.

سعید عسگر خرداد ۱۳۸۲ رهبری ۲۵۰ نفر لباس شخصی را بر عهده داشت که به خوابگاه شهید همت (طرشت) دانشگاه علامه طباطبایی حمله ور شدند.

عکس تکبیر گفتن چند زن ایرانی برنده جایزه World Press Photo Award


عکسی از پیترو ماستورزو، عکاس ایتالیایی، برنده امسال جایزه مهم World Press Photo Award شد. این عکس چند زن ایرانی را به تصویر می کشد که شبانه بر روی پشت بام در اعتراض به انتخابات و حوادث پس از آن در حال شعار دادن میباشند. هیات داوری ترکیب جزئیاتی مانند اضطراب، آرامش، فریاد و سکوت را بعنوان یکی از دلایل انتخاب این عکس نام می برد.

چهار شنبه سوری و تاریخچه آن




جشن سوری (چهار شنبه سوری)

از جمله جشن های آریایی ، جشن های آتش است . امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » برایمان به یادگار مانده است و در باره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت . آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .

چهار شنبه سوری

مجموعه ی آیین های نوروزی از « جشن سوری » ( چهارشنبه سوری ) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر نوروز به سر انجام خود می رسد .

برخی را باور این است که با در نگر(نظر) آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزد روز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .

اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده،زمان باستانی (جشن سوری) را می توان در این سه گاه باز جست:

۱ ـ شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک

۲ ـ نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه)

۳ ـ دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است .

هم اکنون ایرانیان جشن سوری را در شب چهارشنبه(سه شنبه شب) پایانی سال برگزار میکنند.

واژه « سوری » پارسی به چم (معنی) « سرخ » می باشد و چنان که پیداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور» در مفهوم « میهمانی » هم در فارسی به کار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونه ای گرم کردن جهان و زدودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است . در گذشته جشن های آتش کاملا حالت جادویی داشته و بسیار بدوی بوده است . چگونگی این جشن ، همسانی و مانندگی های فراوانی به جشن سده دارد .

برخی مراسم های چهارشنبه سوری


بوته افروزی

در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند.

زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده

خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود (زردی من از ت، سرخی تو از من)

هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.

مراسم کوزه شکنی

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.

همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز ۲۱ دسامبر ( ۳۰ آذر ) به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به ۲۵ دسامبر انتقال یافت

فال گوش نشینی

زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

قاشق زنی

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.


آش چهارشنبه سوری

خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.


تقسیم آجیل چهارشنبه سوری

زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.

گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت “زردی من از تو، سرخی تو از من” شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است

پس امیدورام دوستان عزیز با خواندن این مطالب قشنگی این رسم را با انجام کارهای خطرناک و استفاده از ترقه های خطرناک خراب نکنند

مراسم دیگری مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد

نحوست خاکستر

قدیمی‌هااعتقاد داشتند که خاکستر چهارشنبه سوری نحس است، چراکه مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و بیماری خود را به آتش می‌دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می‌کنند.

این اعتقاد سبب می‌شد تا زن هر خانه خاکستر بر جای مانده ازآتش چهارشنبه آخر سال را در خاک‌انداز جمع کرده، به بیرون از خانه ببرد و آن را در سر چهارراه یا در آب روان بریزد.

زن در بازگشت به خانه، در خانه را می‌کوبید و به ساکنان خانه می‌گفت که از عروسی می‌آید و تندرستی و شادی را برای خانواده به ارمغان آورده است.

اهالی خانه نیز در این هنگام در را به روی زن می‌گشودند و اعتقاد داشتند که وی تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود آورده است.

کوزه شکنی

از دیگر مراسم چهارشنبه سوری در روزگاران گذشته، کوزه‌شکنی بود که این روزها حتی در خاطرات مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها هم گم شده است.

در این رسم، مردم پس از آتش زدن بوته‌ها و خارهای کوپه شده، مقداری ذغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به علامت شور چشمی و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزه‌ای سفالین می‌انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می‌چرخاند و آخرین نفر، کوزه را بر سر بام خانه می‌برد و آن را به کوچه پرتاب می‌کرد.

" درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه "، شعاری بود که هنگام پرتاب کردن کوزه از پشت بام زمزمه می‌شد و اهالی خانه بر این باور بودند که با دورانداختن کوزه، تیره بختی، شوربختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می‌کنند.

فال گوش

همچنین، هم زمان با غروب روز چهارشنبه سوری، مراسم" فال گوش ایستادن " توسط زنان و دختران جوان انجام می‌شد.

در این رسم کهن، زنان و دخترانی که در آرزوی ازدواج بودند و یا شوق زیارت و مسافرت داشتند، در غروب شب چهارشنبه آخر سال نیت می‌کردند و از خانه بیرون می‌رفتند.آنان در سر گذر یا سر چهارسو می‌ایستادند و گوش به صحبت رهگذران می‌سپردند.

آرزومندان بر این اعتقاد بودند که اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند،حاجت و آرزوی هایشان برآورده می‌شود، ولی اگر سخنان تلخ و اندوه از رهگذران شنیدند،به این معنا است که رسیدن به مراد و آرزو در سال نو ناممکن است.

قاشق زنی

"قاشق زنی"، از مهم‌ترین آیین‌های مرتبط با چهارشنبه سوری در روزگاران گذشته بود. زنان و دختران آرزومند، قاشقی با کاسه‌ای مسین را برمی‌داشتند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می‌افتادند و در برابر هفت خانه می‌ایستادند و بی‌آن که حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می‌زدند.

صاحبخانه که می‌دانست قاشق‌زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل و برنج یا مبلغی پول در کاسه‌های آنان می‌گذاشت. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نمی‌آوردند،از برآورده شدن آرزوی خود در سال نو ناامید می‌شدند.

آش ابودردا

یکی از مرسوم‌ترین کارها در شب چهارشنبه سوری، پخت " آش ابودردا " بود.

در این رسم کهن، خانواده‌هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآورده شدن حاجت و بهبودی بیمار نذر می‌کردند در شب چهارشنبه آخرسال آش ابودردا یا "آش پدر دردها" بپزند.

بعد از این که آش پخته می‌شد، اندکی از آن به بیمار خورانده شده، بقیه هم در میان فقرا توزیع می‌شد.

آجیل هفت مغز

نذر آجیل برای چهارشنبه‌سوری هم یکی دیگر از رسوم دیرین چهارشنبه آخر سال در ایران قدیم بود.

در این رسم، زنانی که نذر و نیازی داشتند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام "آجیل چهارشنبه سوری" از دکان رو به قبله می‌خریدند، پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می‌کردند.

مهمتر از نذر آجیل، "قصه خارکن" بود که توسط افرادی که آجیل هفت مغز را پاک می‌کردند، نقل می‌شد.


نگاهی به آداب و رسوم چهارشنبه آخرسال در شهرهای مختلف ایران :

بروجرد

جشن چهارشنبه سوری در بروجرد همانند سایر شهرهای ایران در غروب آخرین سه‌شنبه سال برگزار می‌شد. شخصیت "حاجی فیروز" دراین شب با جامه قرمز خود در مراسم حاضر می‌شد و با دوده حاصل از سوختن بوته‌ها صورت خود را سیاه می کرد و برای جشن‌های بعدی نوروزی آماده می‌شد.

تهران

در تهران قدیم نیز مردم در شب چهارشنبه سوری بوته‌های خشک را از بیابان‌های اطراف جمع می‌کردند و با شتر به شهر می‌آوردند و در محلات مختلف می‌چرخاندند.

پس از غروب خورشید، بوته‌های خشک ، اسباب و اثاثیه کهنه و شکسته‌ای را که پس از خانه‌تکانی بیرون گذاشته شده بود، جمع می‌کردند و با آنها آتشی درست می‌کردند که همه باید از روی آن می‌پریدند.

شیراز

در شیراز، به دو شب چهارشنبه‌سوری گفته می‌شد: یکی چهارشنبه آخر ماه اسفند (چهارشنبه آخر سال) و دیگری چهارشنبه آخر ماه صفر.

با توجه به ارادتی که شیرازی‌ها به حافظ دارند، در شب چهارشنبه‌سوری دور هم جمع می‌شدند و از دیوان حافظ فال می‌گرفتند.در قدیم رسم بود که دختران دم بخت در این شب برای بخت گشایی به زیارت آرامگاه "شاه‌چراغ " می‌رفتند.امروزه هم رسم است که بعضی از زنان برای برآورده شدن حاجت در زیر منبر مسجد جامع شیراز معرف به منبر مرتضی علی حلوا درست می‌کنند.

مردان و زنان شیرازی معتقدند که هرگاه در عصر روز سه‌شنبه آخر سال در حوض معروف آرامگاه سعدی صورت و دستان خود را بشویند تا سال دیگر بیمار نمی‌شوند.

گیلان

گیلانی‌ها، در شب چهارشنبه سوری اسپند و کندر دود می‌کردند، گلاب به صورت خود می‌زدند و شمع را به نیت روشنایی روشن می‌کردند. گیلکی‌ها، خاکستر آتش‌افروزی شب چهارشنبه سوری را صبح چهارشنبه پای درخت‌ها می‌ریختنند و معتقد بودند که این خاکستر موجب باروری درخت‌ها می‌شود.

مازندران

رسم چهارشنبه‌سوری در استان مازندران با برپایی هفت بوته آتش به نشانه هفت فرشته اجرا می‌شد. مازنیها معتقد بودند که آتش تطهیرکننده است و بدی و مرگ را می‌سوزاند.

مردم این استان دراین شب آش "چهل گیاه" برای بیماران و نیازمندان می‌پختند.

آذربایجان

خرید چهارشنبه آخر سال از جمله سنت‌های قدیمی مردم تبریز در شب چهارشنبه سوری بود.خانم‌های خانه‌دار در خرید چهارشنبه سوری آیینه ، شانه و جارو می‌خریدند به این نیت که سال جدید را با وسایل نو آغاز کنند.

گروهی از آذری‌ها نیز با اعتقاد بر این که آب‌ها هنگام تحویل سال از نو متولد می‌شوند، در شب چهارشنبه‌سوری ، کوزه‌های کهنه خود را شکسته و کوزه‌های تازه را با آب پر می‌کردند تا در سال جدید به کنج اتاق‌ها بریزند تا به این ترتیب ضمن دور کردن بلایا برکت را در سال جدید به خانه بیاورند.

چهارشنبه‌سوری در سایر مناطق ایران و جهان

این آیین دیرینه از سوی باختر، در بخشی از کردستان و از سوی خاور، در استان "سین‌کیانگ" چین و سرزمین‌های ایرانی‌تبار "یارکند"، "تاشقورغان" و "کاشغر" با تفاوت‌هایی برگزار می‌شد.

در تاشقورغان،این جشن در سومین روز سال نو برگزار می‌شد.مردم این منطقه ضمن آتش‌افروزی و پریدن از آن، بر بالای بام‌ها نیز به تعداد نفرات خانه، جام آتشی برمی‌افروختند.

در سرزمین‌های اران و قفقاز،همانند استان‌های آذربایجان، در آخرین چهارشنبه اسفند ماه این مراسم را تکرار می‌کردند. در بخش‌هایی از قرقیزستان نیز این مراسم باتفاوت‌هایی برگزار می‌شد.

این مراسم در قرقیزستان در غروب نوروز برگزار و تنها شاخه‌های خشک درختی به نام "آرچا" سوزانده می‌شد.

آنچه مسلم است،چهارشنبه سوری منحصر به آتش‌افروزی نیست،بلکه در روزگاران گذشته این مراسم با آیین‌های دیگری همچون خوردن غذا به صورت دسته‌جمعی، سردادن سرودهای ویژه، قاشق‌زنی، فال‌گوش، بازی‌های گروهی و نمایش‌های سنتی همراه بود.

این همه جاکش آمده ... به عشق رهبر آمده